مطلب را اظهار می دارند و مرتب تکرار می کنند که مایلند مردمی مستقل و جزو متحدین اسپانیا باشند، عقیده تمام مردم کاتالونیا را اظهار می کنند . آنها مؤکداً می گویند که وقتی فردیناند پادشاه آراگون از راه ازدواج با ایزابلا، کاتالونیا را تحت استیلای جابرانه کاستیل در آورد؛ قلمرو آنان از حیث قدرت و اهمیت با کاستیل برابری می کرد. اگرچه از حیث وسعت از کاستیل کوچکتر بود ولی از حیث تمول و توسعه فکری از آن غنی تر بود. همچنین فتوحاتی را که بدست کاتالونیایی ها، کنت های بارسلون (که پادشاهان آراگون هم بودند) انجام گرفته یعنی فتح جزایر بالئاریک و جزایر دیگر مدیترانه را خاطرنشان می سازند، حتی در قرون وسطی کاتالان ها در یونان دوک نشینی داشتند که مقرش در آتن بود.اهالی کاتالونیا هنوز وقتی بخاطر می آورند که ایزابلا و سلاطین هاپسبورگ آنها را از شرکت در کشف قاره جدید بازداشتند و از تمام منافع و استفاده داشتن مستعمره و تجارت با «بومیان آمریکا» محروم ساختند بشدت خشمگین می شوند. یکی از دلایلی که برای استحقاق خود درباره جدایی از کاستیل اقامه می کنند این است که زبان جداگانه ای دارند؛ زیرا زبان کاتالان از لهجه های اسپانیایی نیست بلکه زبانی است منشعب از لاتین و تکمیل شده مثل زبانهای فرانسه،پرتغالی با زبان پروانس یعنی زبان قدیمی قسمتهای جنوبی فرانسه که زبان کاتالان ها با آن شباهت زیادی دارد . یکی از بهترین مورخان کاتالونیا جیمز فاتح،پادشاه آراگون و کنت بارسلون بود.وی جزایر بالئاریک را تصرف کرد و جزو قلمرو سلطنتی خود در آورد. تا شروع قرن هجدهم، قسمتهای سواحل شرقی مدیترانه، بعضی از جزایر مدیترانه در اسپانیا و قسمتی از نواحی جنوبی فرانسه به زبان کاتالان تکلم می کردند. کاتالانها این اشتباه بزرگ را مرتکب شدند که آرشیدوک کارلوس را در قیام اش، برای تصاحب تاج و تخت اسپانیایی برضد پادشاه بوربن فیلیپ پنجم کمک و تقویت کردند. وقتی فیلیپ در این جنگ فاتح شد ایالت یاغی کاتالونیا را به این قسم مجازات کرد که زبان مخصوصش را در مدارس و دادگاه ها و کتب و نوشته ها ممنوع کرد.در این سنوات اخیر میلیون نفر از کاتالان ها کوشش زیادی برای تجدید حیات زبان خود کردند، اما موفقیت چندانی نیافتند. شهری چنان سرشار از زندگی و حرارت و جدیت طبعاً وقتی ناراضی باشد تمام این قوا را در راه ابراز نارضایتی و تنفر و کینه ابراز می دارد.اگر بارسلون بشاش و بانشاط نیست و اگر کاتالان ها چندان دل خوش و سردماغ نیستند به این جهت است که خونشان از تنفر و قصد تخریب و انهدام می جوشد. طغیان و سرپیچی تقریبا در تمام قرون سکوت و آرامش این شهر را به هم می زند.سالهای آخر قرن نوزدهم حملات خونین و کشتارهای شدید، به خود دیده است از همان وقایعی که سالهای اول قرن بیستم را خون آلود ساخته است. در سالهای ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۹ جنگ داخلی بارسلون را به صورت مرکز مقاومت بسیار سخت و شدیدی در مقابل فرانکو و قوایش در آورد. در نتیجه شهر مکرر بمباران شد و در اواخر جنگ مدت چهار روز مورد هجوم و تاخت و تاز شدید قرار گرفت و بعضی از قسمت های آن مبدل به کشتارگاه شد. بسا خانه های زیاد روستایی مجاور شهر که یا در ضمن جنگ ویران و یا در اثر اصابت بمب با خاک یکسان گردیدند. چه کلیساهایی که بدست هرج و مرج طلبان یا در اثر بمب ها سوخت و خاکستر شد.نهضت استقلال طلبی کاتالونیا به واسطه وجود کمونیسم مسأله بغرنج و پیچیده ای شده است و خیلی مشکل است که بتوان آینده آنرا پیش بینی کرد. اسپانیا دچار مشکلات دیگری نیز از لحاظ نارضایتی های محلی می باشد. از جمله مسأله باسک است. زیرا باسک ها هم ادعای استقلال دارند،اگرچه مثل کاتالان ها پافشاری نمی کنند. در گذشته آنها هم مثل کاتالان ها از پرداخت بعضی مالیات ها و خدمت وظیفه معاف بودند اما در قرن نوزدهم این امتیازات را از دست دادند. آنها هم زبانی مخصوص خود دارند؛ عجیبترین زبان در سراسر اروپا.
هیچ کس به یقین از ریشه اصلی باسک ها و اینکه زبانشان از کجا آمده اطلاع ندارند . برحسب عقیده بعضی از محققان،ممکن است باسک ها بقایای نژادی باشند که حتی قبل از آمدن ایبری ها به شبه جزیره، در آنجا می زیستند. اما راجع به زبان آنان،نظریه ای وجود دارد مبنی بر اینکه صورت زنده تغییر شکل یافته ای از زبان ایبری است. بیشتر منابع موثق متحدالقولند که این زبان به آنچه از زبان ایبری در دست است شبیه می باشد.اما اصرار می ورزند که این خویشاوندی را نمی توان اثبات کرد . زیرا از زبان ایبری چند لغت بیشتر در دست نیست و فقط چند کتیبه مختصر باقی مانده است (لودر، ۱۳۴۴: ۲۰-۳۸).
۴-۵. رویکرد قانون اساسی اسپانیا به فرهنگ، قومیت، زبان، مذهب و خودمختاری
در قانون اساسی اسپانیا به موضوعات فرهنگ، قومیت، زبان و مذهب و خودمختاری پرداخته شده است (صدیقی، ۱۳۹۲) که در ادامه به بررسی آنها میپردازیم:
اصل ۱ ۱ – اسپانیا کشوری اجتماعی و دموکراتیک مبتنی بر قانون میباشد که برای حفظ ارزشهای والای نظام حقوقی خود، آزادی، عدالت، برابری و پلورالیسم سیاسی را ترویج میکند. ۲ – حاکمیت از آن ملت اسپانیا میباشد و قوای کشور از ملت سرچشمه میگیرند. ۳ – رژیم سیاسی کشور اسپانیا پادشاهی پارلمانی میباشد.
اصل ۲ قانون اساسی بر تجزیهناپذیری کشور تاکید کرده و معتقد است که وطن مشترک و تقسیم ناپذیری، متعلق به کلیه مردم اسپانیا می باشد. حق خودمختاری ملیتها و مناطق را به رسمیت شناخته و تضمین می نماید.
اصل۳ ۱ – اسپانیولی، زبان رسمی کشور می باشد. همه اسپانیایی ها موظف به یادگیری آن هستند و حق استفاده از آن را دارند. ۲ – دیگر زبانهای اسپانیا در جوامع خودمختار مربوط به خود و بر اساس آییننامههای خود رسمی خواهند بود. ۳ – زبان های مختلف اسپانیا میراث فرهنگی محسوب شده و مورد احترام و حراست ویژه قرار خواهند گرفت.
اصل۴ پرچم اسپانیا از سه نوار افقی به رنگهای قرمز، زرد، قرمز تشکیل شده به طوری که پهنای رنگ زرد آن دو برابر هر کدام از نوارهای قرمز باشد. ۲ – آیین نامه های جوامع خودمختار می توانند برای هر کدام از این جوامع، حق استفاده از پرچم و آرم مخصوص را به رسمیت شناسند. این گونه پرچمها در کنار پرچم اسپانیا، در ساختمان های دولتی و مراسم رسمی استفاده خواهند شد.
اصل۱۴ کلیه اسپانیاییها در برابر قانون یکسان هستند. بدون آن که محل تولد، نژاد، جنس، مذهب، عقاید و دیگر مسایل شخصی و اجتماعی سبب امتیاز و تبعیض گردد.
اصل۱۶ ۱ – آزادیهای عقیدتی، مذهبی و تفکرات شخصی و گروهی تا حدودی که نظام اجتماعی نشاخته شده در قانون را به خطر نیندازد، تضمین می گردد. ۲ – هیچکس را نمی توان مجبور به اعلام مواضع ایدیولوژیکی، مذهبی و یا اعتقادی خود نمود. ۳ – هیچ مذهبی، دین رسمی کشور نمی باشد. نهادهای دولتی بایستی به اعتقادات مذهبی جامعه اسپانیا احترام گذاشته و روابط خود را با کلیسای کاتولیک و دیگر مذاهب حفظ نمایند.
اصل۲۷ ۱ – آموزش و پرورش حق همگان بوده و انتخاب نحوه فراگیری آزاد است. ۲ – هدف از آموزش، رشد و پرورش شخصیت انسانی بر پایه اصول دموکراتیک و حقوق و آزادیهای اساسی است. ۳ – دولت بایستی زمینه های لازم را برای اینکه فرزندان افراد معتقد به آموزشهای مذهبی و اخلاقی، به اینگونه آموزشها دستیابی داشته باشند، فراهم کند.
اصل۴۶ حفظ میراثهای تاریخی، فرهنگی و هنری اسپانیا به عهده دولت است. قوانین جزایی بایستی نسبت به تعرض به اینگونه میراثها مجازات در نظر گیرند.
اصل۶۲ اختیارات و وظایف پادشاه: الف ) نظارت بر حسن اجرای قوانین. ب ) انحلال مجلسین و اعلام انتصابات به طوری که در قانون اساسی پیش بینی شده. ج ) اعلام همه پرسی در موضوعات پیش بینی شده در قانون اساسی. د ) پیشنهاد رییس دولت و انتصاب او و همچنین پایان دادن به خدمت رییس دولت به طوری که در قانون اساسی پیش بینی شده. ه ) حکم انتصاب اعضای دولت، پس از پیشنهاد رییس دولت. و ) بررسی تصویب نامه های شورای وزیران، اعطای نشان های نظامی و غیر نظامی با توجه به قوانین. ز ) اطلاع از امور دولتی و به عهده گرفتن ریاست شورای وزیران به درخواست رییس دولت و یا درخواست خود. ح ) فرماندهی کل نیروهای مسلح. ط ) درخواست عفو، ولیکن پادشاه قادر به عفو نمی باشد. ی ) نیابت آکادمی ها.
اصل۶۹ ۱ – سنا محل اجلاس نمایندگان مناطق و جوامع مختلف است. ۲ – هر استان که یک حوزه میباشد، چهار سناتور را از طریق انتخابات سراسری، مستقیم، آزاد و مخفی بر اساسی که قانون معین می سازد، انتخاب می نماید. ۳ – در استانهای جزیره ای، هر جزیره با مجمع الجزایری که دارای شوراهای محلی باشد، یک حوزه محسوب میشود. بدین ترتیب سه سناتور برای قناری بزرگ، «مایورکا» و «تنریفه» و یک سناتور برای «ایبیثا – فرومنته را»، «منورکا»، «فوینته ونتور»، «گومرا»، «رو»، «لنیروته» و «لاپالما» انتخاب می شود. ۴ – شهرهای «سیوتا» و «ملیا» هر کدام دارای دو سناتور می باشند. ۵ – علاوه بر این هر جامعه خودمختار یک سناتور را در ازای هر یک میلیون جمعیت خود و یک سناتور را از جانب کل جامعه، به نمایندگی سنا انتصاب مینمایند. انتصاب نمایندگان سنا بایستی از سوی پارلمان های جوامع خودمختار و یا سازمان های مربوطه انجام گیرد. ۶ – نمایندگان سنا برای مدت چهار سال انتخاب میشوند. مدت نمایندگی سناتورها پس از ۴ سال و یا در صورت انحلال سنا پایان می پذیرد.
اصل۸۱ ۱ – قوانین در رابطه با حقوق اساسی و آزادیهای اجتماعی، قوانین مربوط به جوامع خودمختار، قوانین مربوط به انتخابات و دیگر قوانینی که در قانون اساسی پیش بینی شده باشد، قوانین سازمانی نامیده میشوند. ۲ – تصویب، اصلاح و حذف اینگونه قوانین نیاز به رای اکثریت مطلق کنگره دارد.
اصل۸۷ ۱ – قانونگذاریهای دولت، کنگره و سنا بایستی بر اساس قانون اساسی و مقررات مجلسین انجام گیرد. ۲ – پارلمانهای دولت های خودمختار می توانند از دولت درخواست تدوین یک لایحه قانونی را بنمایند. یا اینکه میتوانند یک پیشنهاد قانونی را به هیات رییسه کنگره ارایه دهند و حداکثر سه نفر از نمایندگان پارلمان خود را، برای دفاع از پیشنهاد مذکور به کنگره اعلام نماید. ۳ – یک قانون
