تعریف تجاوز دارای یک سند تصویب و یک ضمیمه است . ماده یک سند ضمیمه قطعنامه، یک تعریف کلی از تجاوز ارائه داده مینویسد که: تجاوز عبارت است از کاربرد نیروی مسلح توسط یک دولت علیه حاکمیت، تمامیت ارضی، یا استقلال سیاسی دولت دیگر، یا کاربرد آن از دیگر راههای مغایر با منشور ملل متحد، آن چنانکه در این تعریف آمده است. در این تعریف اولاً استفاده از نیروی مسلح علیه دولت دیگر و در قدم بعدی چنین عملی مغایر با منشور باید باشد تا مصداق تجاوز قرار گیرد؛ بنابراین استفاده از نیروی مسلح در موارد داخلی و دفاع مشروع تجاوز محسوب نمیشود. ماده سوم این ضمیمه اقداماتی دارای کیفیت تجاوز را بیان داشته که عبارت از: تهاجم نیروی مسلح یک دولت به سرزمین دولت دیگر، یا اشغال نظامی هرچند موقت ناشی از چنان تهاجم یا هرگونه ضمیمه سازی سرزمین یک دولت یا قسمتی از آن با استفاده از زور، بمباران سرزمین یک دولت توسط نیروهای مسلح دولت دیگر، یا کاربرد هر نوع سلاح توسط دولت علیه سرزمین دولت دیگر، محاصره بندرها یا سواحل یک دولت توسط نیروهای مسلح دولت دیگر، حمله به نیروهای دریایی، هوائی و زمینی و ناوگانهای یک دولت، استفاده یک دولت از نیروهای مسلح مغایر با شرایط موارد توافق دولت دیگر که در سرزمین آن مستقرشدهاند، یا ادامه حضور آن نیروها در این سرزمین پس از پایان مدت موردتوافق، اجازه یک دولت برای استفاده از سرزمینش که در اختیار دولت دیگر قرار داده است بهمنظور انجام اقدامی تجاوزکارانه علیه دولت ثالث، اعزام دستهها، گروهها، نیروهای نامنظم یا مزدوران مسلح توسط یا از جانب یک دولت بهمنظور انجام عملیات مسلحانه علیه دولت دیگر با آنچنان شدتی که در زمره اقدامات فهرست شده بالا قرار گیرند، یا درگیر شدن قابلملاحظه دولت مزبور در آن عملیات .

برای دانلود متن کامل پایان نامه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه ، پروپوزال ،سمینار مقطع کارشناسی ، ارشد و دکتری در موضوعات مختلف با فرمت ورد می توانید به سایت 40y.ir مراجعه نمایید
رشته حقوق همه گرایش ها : عمومی ، جزا و جرم شناسی ، بین الملل،خصوصی…
در این سایت مجموعه بسیار بزرگی از مقالات و پایان نامه ها درج شده که قسمتی از آنها به صورت رایگان و بقیه برای فروش و دانلود درج شده اند
تعریفی که در ماده 6 بند 1، پیمان امنیتی افغانستان– آمریکا، از تجاوز ارائهشده، تعریف حرفهای و نسبتاً جامع است. این تعریف با تعریفی که در قطعنامه ۱۹۷۴ مجمع عمومی سازمان ملل متحد ارائهشده است قرابت دارد. هر نوع حمله نظامی کشور خارجی، تعرض مسلحانه گروههای نظامی که در کشور خارجی پایگاه دارند و موردحمایت آن قرار دارند و نیز سایر اشکال توسل بهزور تجاوز تلقی میشود . بند دوم تا پنجم همین ماده، مربوط به دفاع از افغانستان در برابر تجاوز خارجی است. در این مورد، بیشازحد با کلمات بازی شده است. جملات مبهم، گنگ و عاری از صراحت و شفافیت است. گویا هدف عبارتپردازی صرف و فرار از پذیرش مسئولیت صریح و شفاف بوده است. یک بخش عمدهای از عبارت بندهای مختلف ماده ششم، به عبارتهای از این قبیل اختصاصیافته است که ایالاتمتحده آمریکا هر نوع تجاوز خارجی و تهدید به تجاوز علیه حاکمیت ملی، استقلال سیاسی و تمامیت ارضی افغانستان را با نگرانی شدید موردتوجه قرار میدهد، ایالاتمتحده میپذیرد که تجاوز نظامی علیه حاکمیت ملی، استقلال سیاسی و تمامیت ارضی افغانستان تجاوز علیه ثبات افغانستان و ثبات منطقه است و صلح و ثبات منطقهای به خطر میاندازد. دو طرف در مورد تجاوز علیه افغانستان وارد مشورت خواهد شد تا در مورد اقدامات مناسب، سیاسی، اقتصادی، دیپلماتیک و نظامی بر اساس الزامات ناشی از قانون اساسی خود اقدام نماید. این نوع عبارتپردازیها تعهدات حقوقی الزامآوری را در پی نخواهد داشت. به نظر میرسد آمریکا تلاش کرده با آوردن جملات و عبارات مبهم و چندپهلو، ازیکطرف وانمود کند که از افغانستان در مقابل تجاوز خارجی دفاع خواهد کرد. از سوی دیگر نیز تعهد صریح و روشنی در این مورد ندهد. دربند چهارم این الزامات سیاسی، اقتصادی، دیپلماتیک و نظامی مقید به مقررات قانون اساسی طرفین گردیده که یک قید زائد و اضافی است. به نظر میرسد راهی باشد برای فرار از تعهد به دفاع از افغانستان، در مواردی که به هر دلیلی آمریکا خواهان دخیل شدن در چنین مشکل را به نفع خود در منطقه یا سطح بینالملل نداند .
در این پیمان از طالبان و سایر گروههای مسلح، مانند حزب اسلامی و امثال آن، بهعنوان گروههای تروریستی و پرخطر برای آینده افغانستان و بهعنوان عاملان خشونت، نامبرده نشده است که نشاندهنده عدم جدیت آمریکا برای مبارزه با تروریسم و طالبان در افغانستان است. در متن پیمان از ضرورت مبارزه با تروریسم و مشخصاً شبکه القاعده و وابستگانش یادشده است، اما مواضع روشن و مشخصی در قبال مقابله با منابع ایدئولوژیک، مالی، سیاسی و استراتژیک تروریسم و ناامنی در آن وجود ندارد .
باوجودی که باور همگانی این است که پیمان امنیتی افغانستان آمریکا، یک پیمان دفاعی امنیتی است. ولی بررسی دقیق متن بیانگر آن است که پیمان صرفاً یک قرار دارد وضعیت نیرو است که به نیروهای آمریکایی با داشتن چارچوب حقوقی مطابق با قوانین کشور خودشان، اجازه استقرار در افغانستان را میدهد. با در نظر داشت اینکه ایالاتمتحده آمریکا به تمویل، ارائه کمکهای فنی و آموزشی برای نیروهای امنیتی افغانستان تعهد کرده، افغانستان را به حیث متحد عمده بیرون از ناتو برگزیده است ؛ اما تجاوز بر افغانستان را، تجاوز بر خود ندانسته است. بهصورت واضح نیز از تقبل دفاع از افغانستان شانه خالی کرده است. در وضعیت فعلی با در نظر داشت حقوق و تعهداتی که افغانستان و آمریکا به هم نموده، این دو پیمان نمیتواند بستر مناسب امنیتی برای افغانستان فراهم سازد. بلکه بیشتر از پیش آن را ناامن و به میدان درگیریهای اطلاعاتی و نیابتی مبدل خواهد ساخت.
مبحث دوم: تعهدات افغانستان به آمریکا
گفتار اول: اجازه تأسیس پایگاه نظامی
استقرار پایگاههای نظامی یک موضوع کلیدی برای درک توزیع قدرت و حوزه نفوذ در سراسر جهان است. پایگاههای خارجی، اولین شیوه از یک شبکه انبوه است که توسط قدرتهای بزرگ کنترل، اعمال و به زیرساختهای برای جنگ تبدیل میشوند. استفاده از قدرت نظامی، برای دسترسی به خاک کشورهای دیگر یک عمل مدرن و جدید نیست؛ اما از قرن بیست به بعد، درنتیجه دو جنگ جهانی و تبعات آن، توسط دو ابرقدرت ایالاتمتحده و اتحاد جماهیر شوروی، سیر صعودی به خود گرفت. پایگاه نظامی خارجی به دستگاههای مهم و استراتژیک سازمان ناتو و اتحادیه اروپا، در تحولات جاری اکراین، روسیه و کریمه مبدل شده است .
پایگاههای نظامی خارجی بهعنوان یک ابزاری برای اعمال قدرت، به هدف حمایت از منافع اقتصادی، سیاسی و نظامی دولتها تأسیسشدهاند. ازنظر تاریخی به دوران قبل از میلاد، بهویژه در تمدنهای باستانی، یونان و فارس برمیگردد. در دوران مدرن قدرتهای استعماری مانند، فرانسه، ایتالیا، قبل از همه بریتانیا، برای راهاندازی تجارت، ارسال و انبار کالا، به تأسیس پایگاههای نظامی در خارج از کشورش، برای تحکیم قدرت و نفوذ خود به هدف حمایت از منافع اساسیاش اقدام نمود. در رویارویی شرق و غرب که از اواخر دهه 1940 میلادی شروع شد استثنایی بود که منجر به تحکیم بیسابقه رقابت بین دو ابرقدرت اتحاد جماهیر شوری و ایالاتمتحده آمریکا، برای برتری جهانی، کنترل و مهار دولتها از طریق ماهواره و دسترسی به منابع انرژی شد. همچنین تلاش برای تقویت خطوط ارتباط استراتژیک، هریک از دو پیمان ناتو و ورشو برای تضعیف طرف مقابل بود. دولتهای هردو بلوک، شبکههای جهانی از تأسیسات نظامی در کشورهای دوست و متقاضی را، بهعنوان بخشی از استراتژی برای محاصره، مقابله، مهار و ارعاب طرف مقابل ساختند. بعد از جنگ سرد روشهای استفاده از دیپلماسی، برای به دست آوردن و حفظ پایگاههای نظامی تکاملیافته، اما در بیشتر قسمتها پایگاههای رقابت میان دو بلوک هنوز باقیمانده است. ماهیت پایگاههای نظامی ایجادشده توسط هر بلوک متفاوت بود. غرب دارای تهدید مشترک، دشمن توانمند مشترک و منافع حیاتی برای ایجاد چارچوب یک استراتژی مؤثر و تأسیسات نظامی داشت. بهطورکلی ایالاتمتحده و متحدانش، با پذیرش سیاست مهار اتحاد جماهیر شوری، شبکههای ماهوارهای آن و طرفدارانش را، با استفاده از یک سیستم استادانه برآمده از اتحاد، از طریق معاهدات دوجانبه و چندجانبه به تصویب رساند .
استفاده از پایگاههای نظامی در خارج از کشور، دارای اهمیت عمیقتر از پیمان و اتحاد، برای افزایش توازن قوا، در نظام دوقطبی، با توجه به درگیری میان ایالاتمتحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی، در دوران جنگ سرد بود. درحالیکه شتاب تعداد پایگاههای آمریکا در خارج از کشور نسبت دوران جنگ سرد، کاهشیافته است ولی ایالاتمتحده هنوز بیشتر از 800 پایگاه نظامی برونمرزی در سراسر دنیا را، در کنترل خود دارد. بیش از 300000 زن و مرد آمریکایی، در سال 1983 تنها در آلمان غربی مستقر شدند. تعدادی زیادی از پایگاههای خارجی در کشورهای اوراسیا واقع است که بسیاری از آنها امروز بهعنوان میراث جنگ سرد در مناطق که احتمال درگیری میان دو پیمان ناتو و ورشو متصور بود واقعشدهاند. در حال حاضر ایالاتمتحده آمریکا در بسیاری از مناطق استراتژیک جهان، در تمامی قارهها دارای پایگاه نظامی است؛ مانند کشورهای عضو ناتو در غرب، کشورهای عربی و آفریقایی کشورهای حوزه جنوب و جنوب شرق آسیا، مانند، فیلیپین، کره جنوبی و ژاپن از عمدهترین و استراتژیکیترین پایگاههای خارجی این کشور را تشکیل میدهند. البته این کشور پایگاههای دریایی برونمرزی نیز دارد. در نقطه مقابل آن روسیه نیز در آذربایجان، قزاقستان، سوریه و بعضی جمهوریهای اتحاد جماهیر شوروی سابق مانند تاجیکستان، هنوز پایگاههای نظامی این کشور باقی است. در قرن بیست و یکم مسیرها و روشهای جدید توسط کشورهای مهم برای نمایش پایگاههای نظامی خارج از کشور، در رابطه به نوع مؤثریت پایگاههای نظامی، روی دست گرفتهشده است. مرکزی شدن مبارزه علیه تروریسم، بهویژه بعد از یازده سپتامبر، افراطگرایی مذهبی و تهدیدات نامتقارن بهعنوان یک تهدید کلیدی علیه ایالاتمتحده تعریفشده است. شوک حملات یازدهم سپتامبر منجر به تغییر مسیر قابلتوجهی از داراییهای نظامی ایالاتمتحده از اروپا به آسیایی مرکزی و شرق میانه، ازجمله حوزه خزر و قفقاز شد. جبهه گسترده بینالمللی ضد تروریستی که بعد از حمله به ایالاتمتحده تشکیلشده بود، نیروهای غربی را قادر ساخت تا خود را به بخشهای از آسیا که بهعنوان حوزه نفوذ سنتی روسیه در نظر گرفتهشده بود نزدیک سازند؛ بنابراین، مشارکت سیاسی و نظامی آمریکا در برخی کشورهای شرق اروپا و آسیا – افغانستان، عراق و برخی کشورهای آسیای مرکزی و نزدیکی نیروهای آمریکایی به مرزهای چین و روسیه یک وضعیت کیفی جدید ایجاد کردهاند .
پایگاههای نظامی دارای اهداف اقتصادی، سیاسی، نظامی و بعضاً نمایشی است، در تمام دورهها الگوی خاص خود را داشته و به شرایط استراتژیک و زمان مرتبط است. پایگاههای نظامی در بیشتر از 120 کشور و سرزمین یافت میشوند. تعداد فراوانی از پایگاههای نظامی بعد از جنگ سرد بزرگ شد درحالیکه تعدادی دیگر از پایگاههای نظامی بزرگ کاهش پیدا نمود. این پایگاهها اکثراً باقیمانده جنگ و درگیریهای گذشته است. پایگاههای نظامی خدمات و کارکردهای مانند، راهاندازی سیستمعامل برای مانورهای نظامی، ذخیرهسازی تجهیزات و تسلیحات، آزمایش سلاحهای جدید، عملیات اطلاعاتی، اشتراک در عملیات نظامی، استفاده در حملونقل فوقالعاده قضائی، از کشور پایگاه به مبدأ را بر عهدهدارند. دو موضوع اصولی در مورد پایگاههای نظامی هدف و موقعیت آنها است. پایگاههای نظامی امکانات و تجهیزات را که جز جداییناپذیر جنگ است را آماده میکند که این عملکرد خود بهتنهایی صلح و امنیت بینالمللی را تضعیف میکند. پایگاههای نظامی با تسهیل گسترش سلاح، موجب افزایش خشونت و بیثباتی بینالمللی شده محل استقرار این پایگاهها باعث ایجاد مشکلات زیستمحیطی و اجتماعی محلی میشود. پایگاههای نظامی بر روی زمین، منابع آب، محیطزیست، بهداشت، ارتباطات، هویت فرهنگی کشورهای پذیرنده، به دلیل آزمایش سلاحهای مختلف، استفاده از مواد شیمیایی و بیولوژیکی، عدم رعایت فرهنگ بومی کشور پذیرنده و درنهایت استفاده از تبلیغات رسانهای، تأثیرات منفی میگذارند. حضور پایگاههای نظامی با افزایش تجاوز توسط سربازان آمریکایی، جنایات، آلودگی و خطرات بهداشتی ناشی از آزمایش سلاحها در محیط همراه بوده است. پیمانهای امضاشده میان این کشور و دولتهای میزبان، تمامی این نیروها را در مقابل قوانین داخلی مصون اعلام میدارند .
با این تعریف که یک پایگاه نظامی، تأسیساتی برای راهاندازی و ایجاد پشتیبانی، تدارکات در عملیات نظامی است که این امکانات میتواند نقش متفاوت مرتبط به انواع مختلف از پایگاهها نظامی، مانند پایگاههای هوایی، زمینی و دریایی، بازی کنند. بسته به نقش که میگیرند، موضوعات زیادی وجود دارند که توسط اینها حل میشوند. آزمایش سلاحها، اجرای عملیات اطلاعاتی، اجرای عملیات نظامی، ذخیرهسازی تسلیحات و حتی بهعنوان محلی برای میزبانی سربازان. مسئله اصلی و بحثبرانگیز در مورد پایگاههای نظامی خارجی تأسیس این پایگاهها در سرزمین کشورهای دیگراست که یک روش معمول مربوط به قدرت در سطح جهانی و حوزه نفوذ است که معمولاً باسیاست خارجی کشورهای بزرگ مرتبط میباشند. تأسیسات نظامی خارج از کشور منجر به بسیاری از مباحث مربوط به حاکمیت در میان جامعه بینالمللی شده است . بر اساس قوانین بینالمللی، یک دولت کنترل کامل بر تمامی مسائل داخل در سرزمین و محدود جغرافیاییاش را دارد که اصولاً به آن حاکمیت اطلاق میشود. دکترین حاکمیت در دو بعد داخلی و خارجی توسعهیافته است. درگذشته ادعای حاکمیت از سوی یک شخص یا بدنه سیاسی، شامل اعمال حاکمیت از طریق صدور فرمان عالی، بر یک جامعه خاص بود. دولتخواه پادشاهی، اشرافی، یا دمکراتیک، اقتدار نهائی و مطلق در قلمرو موردنظر اجرا مینمود. کشورها باید در تمامی مسائل مربوط به حاکمیت در داخل قلمرو خود مستقل در نظر گرفته شوند . این ایده بهطور رسمی در چارچوب اجلاس صلح وستفالی، زمانی که دولت – ملتها به میان آمد داخل شد. این نشاندهنده اعمال قدرت برتر و عالی توسط دولت قانونی در داخل قلمرو میباشد؛ بنابراین حاکمیت دولت بهطور مستقیم با مفهوم مرز و قلمرو مرتبط است. با توجه به پذیرش این مفهوم از حاکمیت، هیچ دولتی دیگر، صلاحیت خود را در خارج تحمیل نمیتواند، فقط در داخل قلمرو خودش این توانایی را دارد. بهعبارتدیگر اصل حاکمیت یک دولت از طریق پیادهسازی پایگاههای نظامی در داخل قلمرو سرزمینی کشور دیگر اجرا میشود. در این مفهوم پایگاههای نظامی خارجی از اواخر قرن بیستم افزایشیافته است که در تناقض صریح با حاکمیت سرزمینی کشورهای پذیرنده است. نیاز به حل این تناقض و تنظیم این وضعیت بر اساس قوانین بینالمللی، بااهمیت آشکار تبدیلشده است. نتیجه این مباحث تأسیس قراردادهای وضعیت نیرو بود . بر این اساس امروز قرارداد وضعیت نیرو و توافقنامه بازدید نیرو ازجمله وسایل و ابزاری است که برای قانونی جلوه دادن این حضور استفاده میشود. با این توجیه که اعمال حاکمیت دولت فرستنده در سرزمین میزبان، با اجازه و رضایت کشور پذیرنده صورت میگیرد؛ بنابراین مشروعیت دارد و نقض حاکمیت کشور پذیرنده به شمار نمیآیند.
بعد از حملات یازدهم سپتامبر 2001 میلادی، ناتو از حملات درازمدت آزادی به رهبری ایالاتمتحده در افغانستان حمایت نمود. چهارده کشور عضو ناتو نیروی نظامی به منطقه اعزام نمود و 9 کشور عضو ناتو رسماً بخشی از عملیات را به عهده گرفت. اعضای ناتو و کشورهای همکارش حدود 95 درصد رهبریت قوای بینالمللی کمک به امنیت یا آیساف را در پایگاه افغانستان به عهده داشت. افغانستان از سال 2001 بدین سو میزبان قوای خارجی از 48 کشور جهان است. بیشتر این سربازان مربوط به ایالاتمتحده و کشورهای عضو ناتو هستند. این نیروها بر اساس