غیرقابلقبول است. نقش مخرب پاکستان را در افغانستان باید در سابقه جنگ پاکستان با هند، جستجو کرد. اهداف عمده نظامیان پاکستان این است تا مطمئن شوند که بعد از خروج نیروهای بینالمللی و شکلگیری روند جدید، گروههای طرفدار پاکستان به قدرت برسند. نگرانی پاکستان رشد نفوذ هند در کابل و نگاه دوستانه آن به افغانستان جهت امنیت خویش در منطقه است. منافع این کشور در افغانستان محدود به تهدید هند نیست بلکه طیف گستردهای از مسائل را دربر میگیرد. فرا افکنی ناامنی از درون پاکستان به خارج از مرزهایش با در نظر داشت خاستگاه اصلی این شورشیان که در مرز میان افغانستان و پاکستان در ایالات سوبه سرحد پاکستان قرار دارند، منافع اقتصادی و دسترسی ساده و آسان به بازارهای این کشور بدون وجود هیچگونه رقیب، جلوگیری از تشدید جداییطلبی و خواست افغانستان مبنی بر حلوفصل مسئله دیوراند، از عمدهترین منافع راهبردی این کشور در افغانستان است .
دیدگاه هند به افغانستان نیز از چشمانداز جنگ با پاکستان بوده است. ازلحاظ تاریخی هند با افغانستان، بدون در نظر گرفتن دوره طالبان که با هند به چشم دشمن مینگریست، روابط بسیار عالی دارد. هند دوباره نفوذ خویش را از 2001 میلادی به اینسو تقویت نموده که با مساعدت دو میلیارد دلار آمریکایی به کابل، تقریباً بزرگترین کمککننده منطقهای به افغانستان است. در اکتبر سال 2011، هند و افغانستان موافقتنامه همکاری راهبردی به امضا رساندهاند که این خود نقش هند را در تربیت نیروهای امنیت افغانستان بیشتر کرد، درعینحال موجب نگران پاکستان شد. بااینحال عقیده بر آن است که دهلی و کابل نیز همکاری مخفیانه جهت حمایت از ستیزه جویان بلوچ در پاکستان دارد. منافع عمده هند ایجاد تعادل در نفوذ دوباره پاکستان در افغانستان و جلوگیری از برگشت دوباره طالبان به قدرت است که باعث به وجود آمدن بهشتی برای ستیزه جویان جهادی خواهد شد. این ستیزه جویان که عموماً موردحمایت پاکستان بوده و در ارتباط نزدیک با سازمان اطلاعات این کشور قرار دارند، میتوانند بهعنوان ابزاری علیه هند استفاده شوند .
رویکرد پاکستان بعد از حادثه کشته شدن بنلادن، مخالفت رودررو با ایالاتمتحده است. پاکستان خواهان خروج ایالاتمتحده میباشد تا افغانستان را به منطقه نفوذ خویش مبدل سازد و از آن به حیث تخته خیز به آسیای مرکزی و ضربه زدن به هند استفاده کند. بعد از سال 2001 میلادی که آمریکا جنگ علیه تروریسم را اعلام نمود، پاکستان نیز با آمریکا پیوست، عنوان متحد عمده منطقهای بیرون از ناتوی آمریکا، در مبارزه با تروریزم را گرفت. آمریکا نیز به حمایت مالی و نظامی خویش از پاکستان ادامه داد؛ اما حمایت ارتش پاکستان از طالبان نهتنها کاهش نیافته بلکه افزایشیافته است. شواهد زیادی از سوی حکومت افغانستان بر مداخلات مستقیم و غیرمستقیم این کشور در افغانستان بیانشده است. مخالفت پاکستان با اعمال مستقیم ایالاتمتحده (حملات هواپیماهای بدون سرنشین و کارمندان سیا) بهطور گسترده امکانات مبارزه با شورشگری را در پاکستان محدود کرده است. مشخصاً عملیات ارتش پاکستان هیچ تأثیری بر شورشیان در مناطق مرزی نداشته، اگر هم داشته، شورشیان در ماههای اخیر قویتر شدهاند .
در پیمانهای استراتژیک و امنیتی باوجودی که آمریکا تعهد سپرده که از خاک افغانستان علیه هیچ کشوری عملیات نظامی را آغاز نخواهد کرد، اما استفاده از پهپادها بهمنظور سرکوب القاعده در مناطق قبایلی پاکستان، دقیق در نقطه مقابل این تعهد آمریکا قرار دارد. این پهپادها بهطور عموم از پایگاههای نظامی آمریکا در افغانستان پرواز نموده و اقدام به شلیک موشکی در خاک پاکستان مینماید. این کار ازنظر حقوقی تجاوز محسوب شده و مسئولیت بینالمللی برای افغانستان و آمریکا دارد. در صورت ادامه این عمل از سوی آمریکا، علاوه بر نقض تعهد با افغانستان، باعث تیرگی روابط میان افغانستان و پاکستان خواهد شد.
پاکستان و افغانستان ازنظر جغرافیایی دارای مرز طولانی مشترک بوده و ناگزیر از همکاری با یکدیگرند. در این میان وابستگی افغانستان به این کشور بیشتر است. با در نظر داشت اینکه افغانستان یک کشور محدود به خشکی است، ترانزیت کالا، واردات و صادرات اجناس، در افغانستان تا وقتیکه منبع بدیل برای آن یافت نگردد، وابسته به همکاری پاکستان است. تا حدی که 70 درصد اکمالات نیروهای بینالملل مستقر در افغانستان نیز در طول سالهای گذشته از این مسیر صورت میگرفت. افغانستان و پاکستان دارای معاهدات و موافقتنامههای در بخش ترانزیت و تجارت، اعمار خط آهن میان افغانستان، پاکستان و ازبکستان، پایپ لا ین انتقال گاز ترکمنستان از افغانستان به پاکستان و غیره داشته و این کشور تا حال بیشتر از 100 میلیون دلار آمریکایی برای بازسازی افغانستان کمک نموده است .
با توجه به وابستگیهای زیاد افغانستان به پاکستان و با در نظر داشت اینکه خواستههای این کشور و اهدافش از عدم امضا پیمانهای استراتژیک و امنیتی افغانستان-آمریکا نامشروع است، اما دولت افغانستان برای حفظ منافعش که بدیلی هنوز برای آن ندارد، ناگزیر باید این نگرانی را در نظر میگرفت. مخالفت پاکستان و عدم جلب رضایت این کشور مشکلات حقوقی زیادی را بر روابط تجاری و اقتصادی هردو کشور برجا خواهد گذاشت. بر این مسئله دست بالای پاکستان، از آوردن مخالفان مسلح بر میز مذاکره با افغانستان، یا تشوی
ق
آنها در ناامن کردن افغانستان نیز باید افزود. در پیمان استراتژیک و امنیتی افغانستان – آمریکا بر حمایت از افغانستان در قبال تجاوز داخلی و خارجی تأکید شده، اما کاربرد واژگان بهصورت مبهم و غیر روشن است. اگر آمریکا بر دفاع از افغانستان در مقابل تجاوز خارجی مصمم باشد، این پیمانها نقش تعیینکنندهای در کاهش مداخلات پاکستان در افغانستان و حمایت آن از شورشیان دارد. درحالیکه آمریکا با توجه به اتحاد دیرینهاش با پاکستان، هرگز به چنین اقدامی دست نخواهد زد. عدم واکنش در مقابل تجاوز پاکستان در استانهای شرقی افغانستان و سکوت آمریکا بیانگر این است که آمریکا هیچگاه حاضر نیست که متحد قدیمی و نیرومند خود را با افغانستان تعویض نماید. استفاده از واژههای مبهم و مفاهیم گنگ بیانگر همین موضوع است تا آمریکا از رویاروی با پاکستان برای حمایت از افغانستان فرار نماید.
مبحث دوم: چین و روسیه و سایر کشورها
گفتار اول: جمهوری خلق چین
چین همسایه شمال شرقی افغانستان است که دارای 75 کیلومتر مرز مشترک با افغانستان میباشد. این کشور با داشتن یکچهارم جمعیت جهان، دولت مرکزی مقتدر، صنعت و قدرت نظامی پیشرفته یک قدرت مطرح در جهان است. چین درگذشته نیز از امپراتوری قدرتمند و بزرگی برخوردار بود بعد از جنگ جهانی دوم به دلیل مشکلات داخلی قدرت چین رو به تحلیل رفت و قسمت از خاک این کشور توسط ژاپن اشغال شد. جنگ داخلی در این کشور میان ملیگراها به رهبری جیان کی شک و کمونیستها تحت حمایت شوری به رهبری مائو تا سال 1949 ادامه یافت. در این مدت خاک این کشور میدان رقابت این دو ابرقدرت شرق و غرب بود. در 1949 این غائله با پیروزی کمونیستها بر ملیگراهای تحت حمایت آمریکا پایان یافت و با تأسیس جمهوری خلق چین به رهبری مائو این کشور بزرگ استقلال کامل خود را به دست آورد. چین به یمن پیشرفتهای که بعد از 1949 به دست آورد، توانست قدرت نظامی مهمی فراهم کند که با آن بتواند در جهانی که جز زبان زور نمیفهمد، به خواستههایش دست یابد .
این کشور عمیقاً درگیر توسعه اقتصادی در جنوب و آسیای مرکزی است. چین در منابع معدنی افغانستان بهخصوص مس عینک، نفت و گاز شمال، مهمترین سرمایهگذاری را انجام داده است. بهصورت مؤثرتر، چین و پاکستان روابط نزدیک اقتصادی باهم دارند و بهعنوان شرکای تجاری میباشند و چین در زیرساختهای اقتصادی، توسعه، تجارت و خریدوفروش تسلیحات نظامی با پاکستان سهم بسزایی دارد. روابط چین و پاکستان یک سکوی پرتاب مهمی برای روابط چین با جهان اسلام و همچنین بهعنوان یک مانع در برابر رشد نفوذ هند و روسیه است. چین یکی از معدود کشورهایی بود که از پاکستان پس از حمله آمریکا بهمنظور کشتن اسامه بنلادن در اسلامآباد، حمایت کرد. نخستوزیر چین، ون جیابائو بهصراحت به پاکستان اطمینان داد که مهم نیست چه تحولات در جهان به وجود میآید، مهم این است که چین و پاکستان برای همیشه همسایگان، دوستان، همکاران خوب و برادران خوب خواهند بود. این کشور همچنان در حال برقراری تجارت و تمهیدات حملونقل در کشورهای آسیای مرکزی، بهخصوص قزاقستان، تاجیکستان و ازبکستان باهدف توسعه صادرات کالاهای چینی و دسترسی به منابع طبیعی بیشتر است . سیاست چین در قبال افغانستان تابع پنج ملاحظه است که عبارتاند از:

برای دانلود متن کامل پایان نامه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه ، پروپوزال ،سمینار مقطع کارشناسی ، ارشد و دکتری در موضوعات مختلف با فرمت ورد می توانید به سایت 40y.ir مراجعه نمایید
رشته حقوق همه گرایش ها : عمومی ، جزا و جرم شناسی ، بین الملل،خصوصی…
در این سایت مجموعه بسیار بزرگی از مقالات و پایان نامه ها درج شده که قسمتی از آنها به صورت رایگان و بقیه برای فروش و دانلود درج شده اند
ملاحظه روابطش با آمریکا که تمایل ندارد پای واشنگتن به منطقه باز شود.
جلوگیری از نفوذ هند در افغانستان که دشمن دیرینهاش بهحساب میآید.
بیم از گسترش بنیادگرایی طالبان به ایالات سینکیانگ.
روابطش با پاکستان و سیاست بیطرفانه در قبال بحران افغانستان
روابط این کشور با روسیه و ایران و حمایت از فرایند صلح در افغانستان
بنا به دلایل مذکور، سیاست چین در قبال بحران افغانستان یک سیاست غیرثابت و ناهمگون بوده است . بااینحال این کشور معاهدات و موافقتنامههای زیادی با افغانستان، درزمینههای تجارت، همکاریهای اقتصادی و فنی، پروژه آبیاری، پیلهوری، مرغداری، پرورش ماهی، استخراج معادن، چینیسازی، اعمار سیلو و تأسیس کارخانه تولید کاغذ، امضا نموده است. چین بهعنوان یک همسایه بزرگ و قابلاعتماد در تمویل و تکمیل بسیاری از پروژهها در کشور افغانستان سهم داشته و بیش از 139 میلیون دلار آمریکایی در بازسازی افغانستان کمک نموده است .
روابط آمریکا با چین بعد از پیروزی کمونیستهای موردحمایت اتحاد جماهیر شوروی و تأسیس جمهوری خلق چین، حمایت نظامی آمریکا از ژاپن در برابر ادعاهای چین بر جزایر اختلافی این دو کشور در اقیانوس آرام، مخالفت آمریکا با واگذاری کرسی این کشور به حکومت جمهوری خلق چین در سازمان ملل متحد تا سال 1971 میلادی، روابط رو به گسترش آمریکا و همکاریاش در پروژه هستهای هند بهعنوان دشمن دیرینه چین، هرچند که در ظاهر عادی به نظر میرسد، اما در باطن بهشدت دچار سوءتفاهم بوده و در تضاد قرار دارند.
آمریکا روند رو به رشد چین را بهعنوان یک خطر برای سلطه تکمحور خودش در آینده دانسته و پیوسته تحرکات این کشور را زیر نظر دارد. چین باوجودی که منافع بزرگی اقتصادی خود را درگرو همکاری با آمریکا میداند اما حضور این کشور در افغانستان را یک خطر علیه منافع ملی خویش ارزیابی میکند. ایالات سینکیانک چین با داشتن 30 میلیون نفوس، با گرایشهای اسلامی و جداییطلبانه، یک خطر بالقوه علیه امنیت ملی این کشور دانسته میشود. آمریکا بهسادگی میتواند از این نقطهضعف چین، از طریق افغانستان استفاده نموده و با گسترش تحرکات جداییطلبانه و بنیادگرایی در این کشور جلوی پیشرفت آن را در آینده بگیرد .
به همین دلیل دولت چین هرچند در ظاهر مخالفت خود را با امضای پیمان استراتژیک و امنیتی افغانستان – آمریکا اعلام نکرد، ولی بدیهی است که این کشور این عمل را یک حرکت منفی علیه امنیت ملی خویش ارزیابی نماید. در پیمانهای استراتژیک و امنیتی تأکید شده که خاک افغانستان نقطه آغاز عملیات علیه هیچ کشوری نخواهد بود، آمریکا خواهان حضوری که تهدید علیه همسایگان افغانستان باشد نیست؛ اما این موضوع روشن نیست که حمایت آمریکا از گروههای جداییطلب شامل این موارد میشود یا خیر؟ عملکرد آمریکا نشان داده که همواره برای رسیدن به منافعش از نبردهای نیابتی سود جسته و آخرین راهحل را حمله نظامی مستقیم میداند. در بحران سوریه این موضوع بهصورت آشکارا مشخص شد. واضح است که در صورت حمایت از ایغورهای جداییطلب در ایالت سینکیانگ چین که هممرز با افغانستان است باعث میشود تا چین در قبال این عمل کرد آمریکا موضع گرفته و درصدد جبران شود.
امکانات که اتحاد این کشور با پاکستان در اختیارش میگذارد، بهسادگی میتواند که چالشهای متعدد برای افغانستان و آمریکا در خاک افغانستان به وجود بیاورند که کمترین آن تداوم ناامنی و مبارزات استخباراتی است. در صورت عدم همکاری چین روند صلح در افغانستان نیز بدون نتیجه بوده و نقش این کشور بهعنوان یک عامل فشار بر پاکستان اهمیت زیاد دارد.
با توجه به معاهدات و موافقتنامههای زیادی که میان افغانستان و چین در بخشهای مختلف است و روابط تجاری – اقتصادی گسترده این کشور با افغانستان، عدم لحاظ ملاحظات این کشور در امضای پیمانها، تأثیراتی حقوقی منفی بر روابط افغانستان با چین بهعنوان بزرگترین کشور سرمایهگذار خارجی در افغانستان، خواهد گذاشت. کمترین تأثیر آن کاهش سرمایهگذاری چین در افغانستان، نبرد نیابتی با آمریکا و ایجاد موانع سر راه تجارت افغانستان بهعنوان یک کشور واردکننده است.
گفتار دوم: روسیه و سایر کشورهای آسیای میانه
باوجود فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، فدراسیون روسیه هنوز هم یک قدرت بزرگ نظامی به شمار میآید. در عمل این بزرگترین کشور بازمانده از اتحاد شوروی برای حفظ قدرت خود نیازمند همکاری گسترده با همتایان خود است. روسیه از آغاز تبدیل شوروی به 15 جمهوری مستقل، در پی ایجاد ترتیبات و ساختارهایی در جهت همگرایی در میان جمهوریهای بازمانده از شوروی و تثبیت نقش برتر و حوزه نفوذش در این کشورها بوده است. پاسداری از مرزهای شوروی برای روسیه اهمیت زیاد دارد. از یکسو این کشور حوزه اتحاد شوروی را حوزه منافع حیاتی خود معرفی کرده و مرزهای آنها را مرزهای خود میداند. از سوی دیگر به دلیل نبود مرزهای رسمی میان روسیه و بسیاری از جمهوریها، تأمین مرزهای خارجی شوروی، همان تأمین امنیت روسیه است .
روسیه که پیشازاین کشور قدرتمند بوده است، به دنبال آن است تا قدرت سابق خود را به دست آورده و جایگاه نفوذ و قدرت گذشته خود را احیا کند. بههرحال، روسیه دلایل متعددی استراتژیکی برای در نظر گرفتن آسیای مرکزی بهعنوان عاملی حیاتی برای منافع امنیتیاش دارد. تلاشهای تاریخی روسیه برای کنترل منطقه از این اعتقاد نشأتگرفته بود که این کنترل، منافع استراتژیک و اقتصادی بسیاری را به همراه دارد. مسکو این کنترل خود را در دورههای تزارها و شورویها حفظ کرد، دولتهای منطقه نیز بهعنوان منابعی مهم برای امپراتوریهای پیدرپی بودند. روسیه درعینحال رشد جنبشهای سیاسی اسلامی و رادیکال که به دنبال سرنگونی دولتهای سکولار آسیای مرکزی میباشند را تهدید برای خویش قلمداد میکند. روسیه با جمعیتی قابلتوجه از مسلمانان از این ترس دارد که جنبشهای اسلامی رادیکال در صورت موفقیت در آسیای مرکزی به دیگر دولتها سرایت کرده و با استفاده از چچن بهعنوان پایگاه، سبب ناآرامیهای بیشتر و حملات تروریستی در خاک روسیه گردند. علاوه بر آن این کشور منافع اقتصادی گسترده در این مناطق دارد .
روسیه در ادامه سیاست آسیایی خود و طبق وصیتنامه پترکبیر، افغانستان را معبری برای رسیدن به آبهای گرم اقیانوس هند در نظر داشت. بعد از ورود فعال ایالاتمتحده آمریکا به صحنه جهانی، افغانستان باز اهمیت استراتژیکی مهمی برای دو ابرقدرت زمان جنگ سرد داشت. بعد از حمله شوروی به افغانستان، آمریکا بهمنظور عقیم ساختن سیاستهای رقیب به فعالیت کامل در افغانستان روی آورد. با شروع مخالفتهای داخلی علیه تجاوز ارتش شوروی پای آمریکا که نقش فعال و چشمگیری در منطقه نداشت به این سرزمین باز شد. توانست با همکاری پاکستان و حمایت از مجاهدین افغان ضربه سخت و جبرانناپذیری بر رقیب فرود آورد که با برنامهریزیهای حسابشده راه را برای حضور درازمدت خود در