بهعنوان یک معاهده و از سوی دیگر بهعنوان یک عامل افزایش قدرت ملی کشورها، نقاط اشتراک و افتراق زیاد با موارد مشابه خود رادارند. این افتراق و تفاوتها، باعث میشوند تا میان این نوع معاهدات و سایر ترتیبات حقوقی مشابه تفکیک صورت گیرد. امروزه با گسترش روابط میان کشورهای در ابعاد مختلف، سازوکارهای تنظیمکننده این روابط، بهویژه معاهدات نیز از جهات گوناگون تنوع یافته و متحول گردیده است. همزمان با این تغییرات و تبدیلات در ساختار و نظام روابط میان کشورها، پیمانهای امنیتی نیز تحولاتی را پذیرفته است. در این نوع پیمانها کشورها بدون آنکه نیاز به ارزشهای مشترک داشته باشند، تنها برای مخالفت با دشمن مشخص و مشترک، در مواردی با تلاش قدرت هژمون ، دریک اتحاد یا پیمان گرد هم میآیند، راهبردهای برای مهار و بازدارندگی تدوین میکنند. میکوشند، با توازن تواناییهای نظامی (نه روند کاهش تهدید) از جنگ جلوگیری نمایند .
یکی از عمدهترین ویژگیهای این نوع پیمانها، ویژگی حقوقی و رسمی بودن روابط میان اعضای آن است. استفان والت، در بیان مفهوم این پیمانها بیان میدارد: که پیمانهای امنیتی عبارت از یک رابطه قراردادی رسمی یا غیررسمی میان دو یا چند دولت است که بیانگر برخی تعهدات و منافع متقابل برای طرفین خود میباشد. درجه الزامیت و رسمیت آن هنوز مورد مناقشه است . والت یک مفهوم رسمی از پیمانهای امنیتی را بیان میکند و ریتر نیز این وجه از پیمانهای امنیتی را تأیید میکند. یک پیمان رسمی شکلهای متفاوت و متجانس از منافع را اعلام میدارد که پیوند اساسی میان امضاکنندگان آن پیمان را به وجود میآورد؛ که در صورت نادیده گرفتن مفاد آن پیمان، اعتبار دولتها در آینده خدشه خواهند دید؛ بنابراین اولین ویژگی پیمانهای امنیتی این است که چنین پیمانها، ازنظر حقوقی یک معاهده تلقی شده و طرفین را ملزم به رعایت مفاد خود مینماید. هر نوع تخلف میتواند مسئولیت حقوقی و سیاسی برای دولت خاطی داشت باشد .
ویژگی دیگر این پیمانها از ماهیت این نوع معاهدات ناشی میشود که میتوانند ماهیت تدافعی (بازدارنده) یا تعرضی (تهاجمی) داشته باشند. پیمانهای تدافعی نوعی از پیمانهای امنیتی است برای دفع حمله دیگران و حفظ وضع موجود، شکل میگیرند. درحالیکه پیمانهای تعرضی پیمانی است که بهمنظور کشورگشائی یا تفوق بین دول میباشد . در پیمان تدافعی، متعهدان ملزم به دفاع از هر متحدی هستند که موردحمله واقع شود. در پیمان تعرضی تهاجمی حتی زمانی که یکی از متحدان به کشوری حمله کند، دیگر متعهدان ملزم به دخالت خواهند بود . هدف واقعی از انعقاد پیمانهای تعرضی یا تهاجمی، حمله به دشمن مشترک است، امروزه معمولاً ظاهری هیچ پیمانی دارای چنین ویژگی نیست . این امر به دلیل ممنوعیت تجاوز، در حقوق بینالملل است که در ماده 2 منشور سارمان ملل متحد نیز درجشده است. ماده دوم منشور مذکور کشورها را از تجاوز یا تهدید به استفاده از زور در روابطشان ممنوع قرار داده است . ولی با ایجاد و گسترش مفهوم دفاع پیشدستانه، شاهد شکلگیری پیمانهای نظامی دورهای هستیم که در آن وجود یک خطر و واقعی بودن آن باعث میشود تا کشورها، قبل از انجام تجاوز، با توسل به این نوع پیمانها دست به اقدامات پیشدستانه بزنند .
«استفان والت» در مطالعات خود به این جمعبندی رسید که پیمانهای دفاعی دارای ماهیت تدافعی میتواند قدرت و مطلوبیت بیشتری را برای کشورها به وجود آورد. درحالیکه «جان مرشایمر » چنین وضعیتی را در قالب پیمانهای تعرضی یا تهاجمی مورد ارزیابی قرار میدهد .
جنگ دوم خلیجفارس در سال 1991 میلادی را میتوان یکی از جلوههای پیمانهای دفاعی تدافعی دانست که هدف آن بیرون راندن عراق از کویت و مبارزه با تجاوز عراق به این کشور بود. کشورهای گوناگونی در ائتلاف دفاعی سال 1991 میلادی مشارکت داشتند. برخی از کشورهای همکاری خلیجفارس، در ائتلافی که به رهبری آمریکا شکلگرفته بود، سهم گرفتند .
در سال 2003 پیمان دفاعی دورهای علیه عراق و رژیم بعثی صدام حسین ایجاد شد که ماهیت تهاجمی- تعرضی داشت. انگلستان و آمریکا محور اصلی ائتلاف دفاعی – راهبردی علیه عراق بودند. تجربه نشان میدهد که ائتلافها و پیمانهای تعرضی یا تهاجمی نمیتوانند دوام چندانی داشته باشند .
نظریهپردازان معاصر نیز در تبیین پیمانهای امنیتی آنها را در قالب پیمانهای دفاعی (مدتدار یا دورهای ) و همچنین پیمانهای دفاعی (نامحدود و غیره دورهای ) تقسیمبندی کردهاند . اکثر پیمانهای امنیتی که در دوران جنگ سرد به میان آمد، دارای مدت مشخص و معین بود، مانند پیمان دون کرک که برای پنجاه سال میان بریتانیای کبیر و فرانسه در سال 1947 میلادی به امضا رسید . همچنین پیمان امنیتی ژاپن و امریکا که ابتدا برای ده سال انعقاد یافت، ازجمله پیمانهای مدتدار به شمار میرود . همینطور ائتلاف شکلگرفته در سال 2003 علیه عراق را میتوان ازجمله پیمانهای مرحلهای شمار نمود . موازنه تهدید انعکاس شرایط آنارشی و دگرگون شونده بینالمللی است. هر نوع پیمان امنیتی برای مقابله با شکل متنوعی از تهدیدات حاصل میشود. اگر کشوری درصدد تغییر وضع موجود نیز باشد، در آن شرایط ترجیح میدهند که فرآیند درونی سازی تفکر و رویکرد خود را بر اساس متوازنسازی تهدید پیگیری نماید؛ بنابراین ویژگی هر پیمانهای امنیتی متناسب با شرایط و اهداف آن
ش
کل میگیرد.
پیمانهای امنیتی دوجانبه نیز دریکی از این دو قالبها قابلبررسی است مانند پیمان همکاری ژاپن و آمریکا که بر اساس این پیمان امریکا مسئولیت دفاع از ژاپن در مقابل تهدیدات خارجی را به عهده گرفته است. گرچه بعد از جنگ جهانی دوم تا سال 1951 که جنگ کره آغاز شد، ژاپن صرفاً حمایت مالی و از نیروهای آمریکایی مستقر در خاک این کشور را به عهده داشت. از این سال به بعد و بهویژه با شروع جنگ ویتنام تشکیل مجدد نیروهای نظامی این کشور روی دست گرفته شد. در سال 1991 میلادی که آمریکا علیه عراق حمله نمود، نیروهای ژاپن نقش حمایتی و لجستیکی را ایفا کردند. از سال 2000 به بعد این همکاری شکل متقارنتر و متوازنتری به خود گرفت. ژاپن در حمایت از آمریکا در بازسازی افغانستان و عراق نقش عمده ایفا نمود، هرچند که از نیروی نظامی استفاده نکرد .
پیمان همکاریهای استراتژیک امریکا و اسرائیل را میتوان نوعی پیمان تهاجمی دانست، زیرا بر اساس آن امریکا علاوه بر کمکهای نظامی به اسرائیل، متعهد به حمایت از منافع این کشور در خاورمیانه است .
ویژگی دیگر این نوع از پیمانها درواقع پیام و نتیجه و برآیندی است که بهصورت خودکار به سایر بازیگران اعلان میشود. پیمانهای امنیتی میتوانند پیام آشکار و صریح داشته باشند. چنین ماهیتی را میتوان پیام پیمانهای امنیتی دانست. زیرابه سایر بازیگران هشدار میدهد که هرگونه رفتار سیاسی و امنیتی میتواند با عکسالعمل جمعی بسیاری از کشورهای عضو پیمان روبرو شود . میتوان چنین نتیجه گرفت که پیمانهای امنیتی دارای ویژگیها و انواع خاصی همچون حقوقی بودن تعهدات، ماهیت تدافعی یا تعرضی داشتن، دورهای بودن یا غیر دورهای بودن هستند.
گفتار دوم: پیمانهای چندجانبه امنیتی
سیاست و تحولات داخلی و بینالمللی، متقابلاً برهم تأثیر میگذارند و دولتها با اقدامات در داخل و خارج برای تأثیر گذاشتن بر عرصه مقابل دست میزنند. پایههای اصلی قدرت هر کشور در داخل است و سیاست خارجی به پشتوانه قدرت ملی به اجرا درمیآید. دولتها جزایر دورافتاده در دل اقیانوسها نیستند. قدرت کشورها در قیاس باهم سنجیده میشوند. سیاست و روابط خارجی حسابشده، یکی از منابع مهم قدرت ملی است. بازیگران بینالمللی میتوانند منشأ تهدید و عامل قدرت برای کشورها باشند. روابط خوب موجب کاهش تهدیدها و افزایش قدرت ملی شده و بستر برای تحرک بیشتر سایر عناصر قدرت، برای بازتولید قدرت و ثروت بیشتر فراهم مینماید. در همین حال، شکلگیری پیمانها و ائتلافهای منطقهای و بینالمللی، یکی از منابع قدیمی قدرت به شمار میآید. دولتها با تشکیل آنها، ضمن جلوگیری از قدرت گیری دولتهای رقیب، قدرت ملی خود را افزایش داده و منافع ملی خود را از موضع قدرت تأمین میکنند. غفلت دولتها از تغییرات، تحولات و مناسبات قدرت سایر بازیگران بینالمللی، ضمن اینکه کشور را از منابع قدرت بینالمللی بیبهره میسازد، ممکن است موجب بروز تهدیدات گسترده علیه امنیت ملی آنها شوند . هر واحد سیاسی برای تأمین منافع، امنیت و بقای خود دست به سیاستگذاری میزنند. ازجمله این اقدامات میتوان به ائتلافسازی، کنش گری دفاعی – امنیتی و یا بازدارندگی از طریق تولید قدرت اشاره کرد .
دستیابی به قدرت، دلیل اصلی رقابتها، کشمکشها، نزاعها و نیز شکلگیری دستهبندیها و پیمانهای دو یا چندجانبه منطقهای و بینالمللی است که بر همین اساس نظم اجتماعی و روابط کشورها و انسانها نیز شکل میگیرد. قدرت، توانایی یک بازیگر «دولت» را در استفاده از منابع و امکانات، در جهت تأثیرگذاری بر رویدادهای بینالمللی به نفع خود نشان میدهد .
امروزه کشورهای کوچک بهتنهایی نمیتوانند در مقابل همسایگان قدرتمند خود به تعادل و تساوی قدرت دست یابند، بنابراین تنها راه ممکن برای حفظ امنیت آنها ایجاد یک پیمان و همبستگی با کشورهای دیگر است .
کشورها در برابر تهدید هژمونیک در نظام بینالمللی سه انتخاب راهبردی پیش رو خواهند داشت: راهبرد موازنه قدرت ، راهبرد دنبالهروی و راهبرد کنار کشیدن . کشوری که بهتنهایی و یا با همراهی کشورهای دیگر، راهبرد موازنه قدرت را انتخاب مینمایند، درواقع با تهدید هژمونیک، از طریق جنگ، ائتلاف سیاسی، پیمانها و اتحادهای نظامی مقابله مینمایند. قدرتهای کوچک بهتنهایی نمیتوانند از موقعیت تهدیدآمیز خارج شوند و اغلب محتاج کمک خارجی هستند .
اقدام به انعقاد یا الحاق در پیمانهای امنیتی و دفاعی را میتوان یکی از این تلاشها برای رسیدن به قدرت و خروج از تهدید دانست. این پیمانها ممکن است بیشتر از دو عضو داشته و بهصورت چندجانبه و دارای سازمان پیچیده یا ساده منعقد گردند. نظامهایی که بر پایه توازن قدرت تشکیلشدهاند، برای اینکه بتوانند موازنه قوا را حفظ و از تغییر آن جلوگیری کنند چنین قراردادهای را امضا یا بدان ملحق میشوند .
پیمانهای چندجانبه اشاره به پاسخهای جمعی به مشکلات بینالمللی است. بجای اقدام بهتنهایی که در آن بیش از دو کشور در مواجهه با یک وضعیت خاصی از سیاست خارجی، باهم مشورت میکنند. در مقابل یکجانبهگرایی، اشاره به وضعیتی دارد که در آنیک دولت بهاجبار یا به اختیار، تنهایی برای مقابله با مشکلات سیاست خارجی عمل میکند .
پیمانهای امنیتی چندجانبه از منظر حقوق بینالملل بیانگر دو مفهوم است. در مفهوم اول اصطلاح چندجانبه بودن به پیمانهای اطلاق میشود که دارای بیشتر از دو عضو باشند و بهصورت چندجانبه انعقادیافته باشند. در این مفهوم مراد از پیمانهای چندجانبه، مبتنی بر اعضای آن است. نقطه مقابل این پیمانها، پیمانهای دوجانبه است. مفهوم دیگر چندجانبه بودن پیمانهای امنیتی، بر کارکرد چندگانه چنین پیمانها استوار است. در این صورت علاوه بر اعضا که بایستی بیشتر از دو عضو باشند، کارکرد چندگانه آن نیز مراد است. از این منظر پیمانهای چندمنظوره که در آن علاوه بر فعالیتهای نظامی، اقدامات و فعالیتهای دیگر نظیر فعالیتهای حقوق بشری، تلاش برای حلوفصل مسالمتآمیز اختلافات میان اعضا و غیره نیز مدنظر است. بهطورکلی، دودسته از پیمانهای نظامی چندجانبه از منظر فعالیت و اهداف وجود دارد: اتحاد امنیتی و اتحاد چندجانبه ، تفاوت اصلی بین این دو ریشه در تفکیکناپذیری تعهدات امنیتی متقابل اعضای آن دارد. اتحاد امنیتی، شامل تعهدات امنیتی تفکیکناپذیر است. بدین مفهوم که چنین پیمانهایی صرفاً فعالیتهای نظامی و دفاعی دارند و در سایر فعالیتها سهیم نمیشوند. تمامی پیمانهای که در دوران قبل از جنگ جهانی اول شکل گرفتند مانند اتحاد مثلث و اتفاق مثلث از این نوع بودند .
در پیمان اتحاد چندجانبه، ارتقای امنیت، از طریق رسیدگی به طیف وسیعی از مسائل ناشی محیط بینالمللی است. پیمان اتحاد چندجانبه (با مؤلفه نظامی) اغلب شامل اشتراکگذاری اطلاعات، آموزش، دستیابی به پشتیبانی و سایر فعالیتهای نظامی است. اتحادیه عرب که هدف آن ترویج و دفاع از منافع کشورهای عربی بود و سازمان پیمان آسیای جنوب شرقی که برای جلوگیری از گسترش کمونیسم در منطقه شکل گرفت، نمونههایی از پیمانهای اتحاد چندجانبه امنیتی هستند . در هر دو مورد، اهداف اولیه آنها، دفاع متقابل یا مقابلهبهمثل را شامل نمیشوند. ازاینرو، وجود یک تهدید وحدتبخش، شرط اصلی یا ضروری برای ایجاد یک پیمان یا اتحاد امنیتی چندجانبه نیست. صفبندی شکلگرفته بر اساس ایدئولوژیکی بهطورمعمول منجر به پیمان یا اتحاد چندجانبه امنیتی میشود .
قبل از تشکیل جامعه ملل در سال 1919 میلادی، اتحاد امنیتی بهعنوان بهترین پیمان (اتحاد دفاع جمعی ) شرح داده میشد، که در آن تمامی اعضا متعهد به دفاع از یکدیگر در مقابل تجاوزتی نشأتگرفته خارج از پیمان بودند. ازلحاظ تاریخی، پیمان اتحاد دفاع جمعی، درک نیاز همگرایی یا ایجاد توازن قوا ، در برابر یک تهدید است. با ایجاد جامعه ملل، دسته دوم از پیمان امنیتی که پیمان (امنیت جمعی ) بود تأسیس شد.

برای دانلود متن کامل پایان نامه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه ، پروپوزال ،سمینار مقطع کارشناسی ، ارشد و دکتری در موضوعات مختلف با فرمت ورد می توانید به سایت 40y.ir مراجعه نمایید
رشته حقوق همه گرایش ها : عمومی ، جزا و جرم شناسی ، بین الملل،خصوصی…
در این سایت مجموعه بسیار بزرگی از مقالات و پایان نامه ها درج شده که قسمتی از آنها به صورت رایگان و بقیه برای فروش و دانلود درج شده اند
تفاوت و افتراق بین یک پیمان امنیت جمعی و پیمان دفاع جمعی در این است که اعضای آن (پیمان امنیت جمعی) متعهد به پیروی از قوانین و هنجارهای است که آنها برای خود ایجاد کردهاند. این شامل پرهیز از تجاوز در برابر کشورهای عضو، بهاستثنای دفاع مشروع است. قابلیادآوری است که برخی از تعاریف امنیت جمعی شامل تعهدات بیشتر از دفاع متقابل، در برابر تجاوز نشأتگرفته خارج از اتحاد یا پیمان است .
در حال حاضر سازمان ملل متحد، احتمالاً بهعنوان بهترین پیمان و اتحاد امنیت جمعی شناختهشده است. هیچیک از این پیمانها (پیمان دفاع جمعی – پیمان امنیت جمعی) برای مقابله با تهدید یا تجاوز یک کشور خاص ایجاد نه شده است. بلکه، به امید اینکه ثبات را شکوفا سازند، چنانچه اگر اعضای آن (ترجیحاً تمام کشورهای جهان) با مجموعهای از قوانین موافقت و آن را پیروی کنند.
از دهه 1930 میلادی «امنیت جمعی» بنا به مورد در مفاهیم متفاوت آزادانه بهکاربرده میشد که معنی: دفاع جمعی، کمک به ثبات از طریق رعایت متقابل قوانین و هنجارها ، کمک به امنیت جامع کشورهای عضو آن ، در برابر هر نوع تجاوز نظامی و غیرنظامی را در برداشت. معنای سوم توصیف از یک امنیتی جامع ، با توجه به بسیاری از چالشهای امنیتی جدید و خطرناک دیگر در قرن بیستویک، گستره بیشتر گرفته است. این معنای گستردهتر بهخصوص با توجه به چالشها و بسیاری از خطرات جدید، مانند بیماری همهگیر و یا حمله سایبری است که خود به خودی عمدتاً راهحل نظامی ندارند .
تمامی پیمانهای امنیتی که بعد از جنگ جهانی دوم در دوران جنگ سرد شکل گرفت مانند ناتو، ورشو، سیتو، سنتو، پیمان سعدآباد، ریو و غیره ازجمله پیمانهای امنیتی چندجانبه به شمار میروند. این پیمانهای اولتر از همه میان بیشتر از دو کشور انعقادیافتهاند، دوم اینکه همه اینها دارای کارکردهای متفاوت بودند. بدین مفهوم که در کنار کارکرد نظامی که هدف اولیه تأسیس آنها را تشکیل میدهند، فعالیتهای دیگر نیز داشتند. برای روشن شدن بیشتر موضوع پیمان ناتو را، بهعنوان یک پیمان چندجانبه زنده دنیا در حال حاضر را موردبحث قرار میدهیم.
در جنگ جهانی دوم، تقریباً تمام کشورهای اروپایی در طی جنگ ازلحاظ اقتصادی، اجتماعی و بهویژه نظامی، دچار لطمهای شدید شدند.