نظریه کنترل اجتماعی هیرشی |
علاوه بر نظریههای ساختاری فوق این تحقیق از نظریه کنترل اجتماعی هیرشی نیز استفاده کرده است از دیدگاه هیرشی نابهنجاری ناشی از ضعف یا گسستگی تعلق فرد به جامعه است که در اثر کنترل و نظارت اجتماعی به وجود میآید. هیرشی معتقد است وفاداری فرد به ارزشها و اصول اخلاقی جامعه موجب دور شدن از مشارکت در امور انحرافی و نابهنجاری میشود، کسانی که وفاداری ضعیفی به اعتقادات اخلاقی جامعه دارند ممکن است بیشتر تمایل داشته باشند که ارزشهای آن را نادیده گرفته و از هنجارهای اجتماعی انحراف ورزند (امانت، 1373: 99). فرض اصلی این است که همچنان که فروید گفته افراد به طور طبیعی تمایل به کجرفتاری دارند و اگر تحت کنترل قرار نگیرند چنین میکنند و کجرفتاری اشخاص، بیش از آنکه ناشی از نیروهای محرک به سوی نابهنجاری باشد محصول عدمممانعت است (صدیق سروستانی، 1386: 51). بر همین اساس میتوان دید که در این تبیینها، برخلاف تبیینهای دیگر تمایلی به یافتن انگیزهها و علل رفتار کجروانه وجود ندارد و بیشتر به موقعیتی توجه میشود که در آن، افراد برای انجام اینگونه رفتارها آزادی بیشتری به دست میآورند. به بیان دیگر، این نحوه تبیین، وقوع کجروی را بر حسب وجود ضعف در فرایند کنترل اجتماعی در جامعه و ناکارآمدی آن در هر دو بعد درونی و بیرونی تبیین میکند و مدعی است: هنگامی که کنترل اجتماعی به اندازه کافی قوت داشته باشد، از وقوع جلوگیری میشود؛ اما وقتی کنترلهای داخلی یا خارجی ضعیف بوده یا از هم پاشیده باشد، رفتار کجروانه ظاهر میگردد (سلیمی و داوری، 1380: 390). از دیدگاه کنترل اجتماعی، نزاع مانند دیگر اشکال بزهکاری، معلول کاهش فقدان نظارت و کنترل اجتماعی است. بر اساس نظریه کنترل میتوان گفت، زمانی کنترل اجتماعی پلیس در جامعه ضعیف گردد متقابلاً یکپارچگی اجتماعی دستخوش زوال و نقصان میشود که خود به کاهش اقتدار ناشی از یکپارچگی شده و بالاخره در اثر آن گرایش به نزاع بیشتر میشود. بر اساس نظریه کنترل میتوان گفت، زمانی که کنترل والدین بر فرزندان ضعیف گردد متقابلاً گرایش به سوی گروههای منحرف بیشتر میشود که این خود سبب گرایش به رفتار انحرافی و نزاع میگردد. الگوی کنترل اجتماعی هیرشی این الگو که گاه با نام نظریه پیوند از آن یاد میشود، پیدایش کجروی را معلول ضعف همبستگی در گروها و نهادهای اجتماعی و نیز تضعیف اعتقادات و باورهای موجود در جامعه بر میشمرد. نتیجهای که هیرشی از تحلیل خویش میگیرد آن است که جامعه یا گروهی که در میان اعضای آن وابستگیهای متقابل و قوی وجود داشته باشد، بیش از جامعه یا گروهی قادر به اعمال کنترل بر اعضای خود خواهد بود که اعضای آن بستگی محکمی باهم نداشته باشند. هیرشی معتقد است که چهار عنصر اصلی باعث پیوند فرد و جامعه میشوند:1) وابستگی 2) تعهد 3) درگیری 4) باورها (ممتاز،1381: 120).
عنصر وابستگی، بیانگر میزان وابستگی فرد به اشخاص دیگر در خانواده، محیط و نهادهای اجتماعی است. به نظر هیرشی، کسانی که به دیگران علاقه و توجه دارند، رفاه و احساسات آنان را در نظر میگیرند و با احساس مسئولیت نسبت به این افراد و حفظ ارتباط با آنها عمل میکنند. ایشان بر همین اساس، یادآور میشود که افراد فاقد این وابستگی، نگران آن نخواهند بود که روابط اجتماعی آنان به خطر افتد؛ بنابراین بیشتر احتمال دارد که به کجروی روی آورند.
تعهد از نقطه نظر هیرشی در بعد جامعه شناختی، مفهوم خود در روان شناسی را دارد. عنصر تعهد، بیانگر میزان پذیرش هدفهای مرسوم جامعه و همچنین احساس دینی است که فرد نسبت به جامعه بر دوش خود احساس میکند؛ به عبارت دیگر، هیرشی بر آن است نشان دهد که هر قدر فرد در محیطهایی مانند محیط تحصیل، اشتغال، خانه و مانند آن، نیاز بیشتری به سرمایهگذاری در خصوص کنشهای موافق با جامعه احساس کند، دلیل بیشتری خواهد داشت که برای حفاظت از دستاوردهای خود با دیگران، همنوا بماند و در مقابل، کسانی که نیاز کمتری به این سرمایهگذاری احساس میکنند، خطر و ضرر کمتری را نیز در ارتکاب جرم میبینند و حتی ممکن است در پی به دست آوردن فرصتی برای سود بردن از آن برآیند.
لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه:
بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر گرایش به نزاعهای خیابانی در شهرستان بندرعباس