«ازدواج با فرزندخوانده قانونی میشود» این یک خبر ساده نیست، پشت این کلمات دنیایی از تهدیدهای روانی و آسیبهای جبران ناپذیر نهفته است، پشت این کلمات سرنوشت نا معلوم هزاران کودک بیپناه و معصوم پنهان شده است که تنهامأمن امید را از آنان میگیرد و جسم و روح کودک را اسیر و زندانی احساساتی دوگانه و آسیب رسان میکند. پشت این کلمات فرهنگ تبعیض و نابرابری نهفته است که با تصویب این قانون ناخاسته در ساختار اجتماعی رسوخ میکند و فضیلت اخلاقی فرزندخواندگی را مخدوش مینماید. این قانون اگر توسط شورای نگهبان به تصویب نهایی برسد (که در صورت سکوت نهادهای مدنی و مردم حتما به تصویب میرسد) و به مرحله اجرا در آید پیامدهای منفی آن سایه به سایه همه افراد جامعه و بنیان خانواده را مورد تهدید قرار میدهد.
خوشبختانه این خبر این روزها تا حدودی موجی از مخالفت ها را در میان فعالان اجتماعی و گروههای مردم نهاد در زمینه حقوق کودک را به وجود آورده است و بسیاری از کنش گران سازمانهای مدنی نیز با انتشار بیانیه خواستار اصلاحت بصره 26 لایحه حمایت از کودکان بیسرپرست شدهاند. علاوه بر ماده 26 که بسیار بحث برانگیز و غیر قابل دفاع است ماده ۲۲ را نیز به این لایحه اضافه کردند تا تکمیل کننده نقض کامل حقوق بشر وحقوق کودکان به حساب آید. ماده ۲۲ لایحه مورد بحث در کمال ناباوری و تاسف صدور شناسنامه را با درج عبارت فرزندخوانده الزامی دانسته است حال آنکه طبق ماده ۱۴ قانون حمایت از کودکان بیسرپرست مصوب سال ۱۳۵۳ قانونگذار وقت ایران درج نام فرزندخوانده را در شناسنامه والدین الزامی دانسته و صدور شناسنامه کودک باید بدون درج عبارت فرزندخوانده باشد زیرا درج عبارت فرزندخوانده در شناسنامه زمینه ساز تبعیض بین کودک معمولی و کودک فرزندخوانده میشود و تهدیدی برای امنیت روانی کودک به حساب میآید. اما تنها دلیلی که نمایندگان مجلس برای تصویب این لایحه به آن استناد میکنند آن است که ازدواج سرپرست بافرزندخوانده شرعی است و در زمان پیامبر اسلام (ص) امری رایج بوده است. اما نباید این نکته را فراموش کرد که پرداختن به موضوعات شرعی و استناد به آنان باید با توجه به ظرف زمان و بسترهای اجتماعیهمان موقع سنجیده شود. در زمان پیامبراکرم (ص) سرپرستی به معنای استفاده فرزندخوانده تنها از نام سرپرست و اعتبار او بوده و وظیفه نگهداری از کودک بر عهده قبیله او بوده وسرپرست هیچگاه فرزند را در خانه خود نگهداری نمیکرده است. هر قانونی برای زمان خودش عادلانه است و نباید به هر بهانهای حتی به بهانه اجرای مقررات شرعی محدودیتی در حقوق طبیعی و انسانی کودکی که قادر به دفاع از خود نیست ایجاد کرد. کودک بیسرپرست بیش از هر چیز نیازمند عاطفه خانوادهایست که او را به فرزندخواندگی قبول میکنند او به خانواده جدید خود به عنوان سقفی بر سر خود و پناهگاهی برای امنیت و آرامش دلمی بندد. او بیش ازهمه به پدر و مادر محتاج است تا به همسر. متاسفانه نمایندگان ما و سیاستگذاران به جای آنکه به فکر ایجاد شرایط مرفهتر و بهتری برای این کودکان باشند و شرایط فرزندخواندگی را تسهیل نمایند تا آن ها بتوانند به رویای شان یعنی داشتن پدر و مادر برسند کاری جز ویران کردن خانه کم دوام آرزوهای آنها نمیکنند. این در حالیست که در کشورهای دیگر به جای پرداختن به این مسائل و قوانین در خصوص فرزندخوانده ابتدا شرایط گرفتن یک بچه برای خانوادهها را راحتترمیکنند و از طرف دیگر هم اگر کودک بیسرپرست تحت حمایت خانوادهای نباشد تلاش می کنند با شرایط بهتر و مرفه تری توسط دولت ها نگهداری شوند و فرزندخوانده برای سرپرست محرم محسوب میشود و والدین موظف هستند هیچ تبعیضی و تفاوت دیدگاهی بین فرزند واقعی و فرزندخوانده خود نداشته باشند. متاسفانه این موضوع در کشور ما به اینصورت رایج نیست و به خاطرحکم شرعی که فرزندخوانده را محرم والدین نمیداند بسیاری از خانوادهها حتی با وجود عدم امکان باروریشان از تحت سرپرست گرفتن یک کودک بیسرپرست اجتناب میکنند وحال با تصویب چنین لایحهای باید منتظر آن باشیم که روند سرپرستی در کشور کاهش پیدا کند و علاوه بر آن دیدگاهی منفی را نسبت به هم فرزندخواندهها و هم سرپرستانشان در جامعه به وجود آورد. نمایندگان مجلس ظاهرا با این اقدام خواستند تا به جای آنکه مشکلات سرپرستی را در خانواده ها حل کنند صورت مسئله را پاک کرده ومشکلی بر مشکلات کودکان بیسرپرست اضافه نمایند. زیرا علاوه بر عواقب بسیار منفی که بر ساختار اجتماعی و بنیان خانوادهها میگذارد امنیت جنسی، جسمی، و روانی کودکان را مورد تهدید قرار میدهد و به آینده کودک صدمه میزند و کودکان مجبورند در خانوادهای رشد نمایند که هر لحظه امکان سوءاستفاده و تضییع حقوق آنان وجود دارد و استقلال و انتخاب را از آنان دریغ میکند و کودک را در شرایط دو گانه و متضاد اسیر و زندانی میکند. به هر صورت، با این اوصاف باید تا دیر نشده فکری به حال این موضوع بسیار مهم و حساس کرد و در این مسیر چه فعالان اجتماعی چه حقوقدانان و چه فقیهان و مجتهدان دینی باید هر کدام به سهم خود تلاش کنند تا دایره امنیت این کودکان بیپناه و بسیار حساس جامعه ما ازاین بیشترتنگ تر نشود. بایستی این را به یاد داشته باشیم که در صورت قانونی شدن و به اجرا در آمدن این لایحه، مسئولیت آن متوجه جامعه و افراد جامعه است زیرا آنجایی که میتوانستند کاری انجام دهند نخواستند.[1]
[1]فرزانه،ریحانه http://tadbir24.ir/fa/news/5159/
لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه: