عوامل خارج از کنترل مدیریت (خارجی)
عواملی هستند که خارج از کنترل مدیریت بانک قرار دارند، تعدادی از این عوامل به شرح ذیل می باشد:
الف) تورم:
افزایش سریع سطح قیمت ها همراه با نرخ بالای رشد نقدینگی طی چند سال اخیر، تورم را به یکی از عمده ترین معضل های اقتصادی کشور تبدیل کرده است. تورم عموما ناشی از عواملی نظیر کسری های مالی (کسر بودجه) و استقراض دولت و افزایش دارائی های خارجی بوده که مهم ترین عوامل بروز تورم در اقتصاد ایران را می توان به شرح زیر بر شمرد(کریمخانی، فراتی، 1391، ص2):
1) تامین کسر بودجه، از طریق استقراض دولت از بانک مرکزی و به تبع آن افزایش نقدینگی، که موجب افزایش بی سابقه در تقاضای کل و تشدید فشارهای تورمی می شود.
2) عوامل ساختاری ناشی از عدم هماهنگی های بخشی، تنگناهای زیرساختی و چسبندگی عرضه در بخش های کلیدی مانند صنعت و کشاورزی که باعث کشش ناپذیری عرضه در این بخشها گردیده است، به طوری که در شرایط رشد سریع تقاضا امکان افزایش متناسب و همزمان عرضه وجود نداشته که این امر منجر به بروز تورم می شود.
3) افزایش قیمت حاملهای انرژی (برق، سوخت و…) ناشی از اجرای سیاست هدفمند کردن یارانه ها
4) حذف یارانه های صنعتی و صنفی پس از اجرای سیاست های تعدیل
5) عدم ثبات اقتصادی و افزایش ریسک مربوط به فعالیتهای مولد اقتصادی
6) ضعف مدیریت به ویژه مدیریت ارز و کاهش ارزش پول .
تورم بعنوان یکی از اساسیترین معضلات اقتصادی، در طول حیات اقتصادی هر کشور شناخته می شود. تورم، افزایش مداوم در سطح عمومی قیمتها یا کاهش مستمر در قدرت خرید پول یک کشور است و اساساً پدیدهای نامطلوب در اقتصاد به شمار میآید که هزینه های جدی بر جامعه تحمیل می کند. این پدیده در سطوح بالا علاوه بر آن که نظام قیمتها را مختل میکند، موجب کاهش پساندازها، از بین رفتن انگیزههای سرمایه گذاری، تحریک فرار سرمایه از بخشهای دولتی به سمت فعالیتهای سفته بازی و در نهایت کند شدن رشد اقتصادی خواهد شد(رستمی، 1390، ص62).
اگر تورم کاملاً پیش بینی شده و نرخهای بهره با توجه به آن تنظیم شده باشند، در نتیجه افزایش درآمدهای آنها سریعتر از افزایش هزینهها می شود و این یک تاثیر مثبت بر سودآوری بانک دارد. اما اگر تورم پیشبینی نشده باشد پس احتمال این وجود دارد که هزینههای بانک سریعتر از درآمدهای آن افزایش یابد و از این رو بر سودآوری تاثیر معکوس داشته باشد(باقری، 1385، ص11)
ب) سیاست بانک مرکزی:
سیاست پولی انبساطی و انقباضی نیز میتواند تاثیر بالقوه در سودآوری بانک داشته باشد. نرخ بهره، یکی از ابزارهای پولی است که نقش مهمی در فعالیتهای اقتصادی دارد؛ به گونه ای که حلقه ارتباطی و انتقالی سیاست پولی به بخش واقعی اقتصاد محسوب میگردد. این نرخ در نظامهای پولی متکی بر بانکداری رایج اقتصادی آزاد در قالب عرضه و تقاضا برای منابع مالی قابل استقراض و سیاستهای اقتصادی بانک مرکزی تعیین میگردد. در عین حال دستیابی به محیط و شرایط اقتصاد کلان با ثبات، نیازمند شتاب بخشیدن به رشد اقتصادی، نقش موثری بر رشد سرمایه گذاریها دارد که در میان سیاستهای پولی و مالی در ثبات بخشیدن اقتصاد، جایگاه خاص دارند(رستمی، 1390، ص63).
ج)تولید ناخالص داخلی(GDP):
تولید ناخالص داخلی عبارتست از کل ارزش تولیدات کالاها و خدمات در یک کشور به قیمت بازار طی یک دوره زمانی خاص(معمولاً یکسال) است بعبارتی تولید ناخالص داخلی مجموع ارزشهای افزوده در تمامی مراحل تولید همه کالاها و خدمات تولید شده در یک کشور طی یک دوره زمانی خاص است. معمولاً درآمد سرانه بعنوان معیاری برای تعیین سطح زندگی در یک کشور بکار برده میشود درآمد سرانه بنا به تعریف برابر است با مبلغ کل تولید ناخالص داخلی تقسیم بر تعداد افراد در هر کشور. معمولاً زمانی که GDP[1] کمتر از روند مورد انتظار باشد. سود کاهش مییابد و اگر GDP بیشتر از روند مورد انتظار باشد انتظار داریم که سودها افزایش یابد(رستمی، 1390، ص64).
د) چرخه تجاری:
در دوره رکود اقتصادی، بانکها وام دادن را کاهش میدهند چون چنین دورههایی معمولاً با افزایش ریسک همراه هستند بنابراین سود ناخالص نیز کاهش می یابد اما دوره رونق اقتصادی، تقاضا برای اعطای تسهیلات به طور قابل توجهی تقویت شده و سود ناخالص نیز بیشتر میشود. از این رو درآمدها می تواند سریعتر از هزینههایی که منجر به افزایش سود میشوند، رشد کنند؛ در حالی که ممکن است در طوول دوران رکود اقتصادی عکس این صادق باشد(رستمی، 1390، ص63).
ه) سهم بازار از کل شبکه بانکی:
سهم بازار میتواند بعنوان یک معیار رقابتی در بین بانکها باشد. پس یک تغییر در سهم بازار میتواند در سود بالقوه بانک مؤثر باشد. معیار سپرده از کل سپرده بانکها می تواند بعنوان معیار سهم بازار بانک بیان شود(رستمی، 1390، ص64).
[1] Gross Domestic Product