علل چاقی پیچیده و چند عاملی است، از جمله میتوان به عوامل ژنتیکی، متابولیکی، هورمونی و روانی اشاره کرد (30). یکی از عوامل موثر بر چاقی کودکان چاقی والدین است. پدر و مادر ژن را به فرزند منتقل کرده، در دوران رشد کودک محیط شرایط را برای وی فراهم میسازد و در حقیقت الگوی چاقی خانوادگی حاصل تداخل ژن و محیط است (5). عوامل ژنتیکی بر استعداد تعیین شده کودک در یک محیط مساعد چاق کننده موثر است (30). بسیاری از عوامل ژنتیکی شناخته شده در چاقی در درجه اول نقش افزایش مصرف انرژی ایفا می کنند. شواهد نشان میدهد که هورمونها و سایتوکاینهای متعدد غدد عصبی که عمدتا از بافت چربی ترشح میشوند، نقش مهمی را در چاقی دوران کودکی، تعادل انرژی هم در کوتاه مدت و هم در بلند مدت، سوخت و ساز بدن و پاسخهای التهابی دارند و دارای عوارض جانبی قابل توجهی بر سلامت دوران کودکی هستند (30،46). لپتین و گرلین دو هورمون هستند که محصول چاقی هستند و ژن واقع بر روی کروموزوم انسان که بر تعادل انرژی تاثیر میگذارند (46،47). گرلین و لپتین که به طور مستقل از یکدیگر ترشح میشوند، تحریک و سرکوب سلول های عصبی هیپوتالاموس حاوی نوروپپتیدهای مختلف منجر به اثرات بی اشتها یا میل به غذا در تعادل انرژی می شود. درکودکان چاق سطح سرمی لپتین افزایش مییابد (46). لپتین مسئول تعادل انرژی در طولانی مدت است و عملکرد گرلین به عنوان یک علامت تحریکی برای گرسنگی است. پاسخ گرلین پس از صرف غذا در افراد چاق است در مقایسه با افراد سالم، مستقل از محتوای کالری و اجزای ریز مغذی از وعده غذایی است. کاهش پاسخ گرلین و یا عدم حساسیت کامل برای سرکوب غذا ممکن است به مقاومت در برابر از دست دادن وزن در برخی از افراد چاق کمک کند (47).
بسیاری اوقات، انتخاب شیوه زندگی و محیط زندگی به طور قابل توجهی چاقی افراد را تحت تاثیر قرار میدهد. عواملی همانند عدم تحرک کافی، مصرف بیش از حد غذا، چاقی والدین خصوصا مادر، تحصیلات والدین، رفتارهای بهداشتی تغذیهای، وضعیت اقتصادی، اجتماعی (30) و ابتلا به بیمارهایهایی نظیر آسم و غیره می تواند در کودکان موجب چاقی می شود (48). تغییر رژیم غذایی به صورت گرایش به انواع چربیهای اشباع شده (مانند انواع روغن جامد)، کلسترول، مواد قندی، غذاهای پرانرژی با ظاهر جذاب ولی با ترکیبات کم ارزش غذایی، میان وعدههای غذایی چرب یا شیرین و کاهش مصرف مواد غذایی فیبردار به شدت بر خطر ابتلا به چاقی میافزاید (49). البته مصرف انرژی بستگی به متابولیسم پایه[1] (RMR)، اثر حرارتی غذا و فعالیت بدنی نیز دارد. تاثیر حرارتی غذا یعنی انرژی مورد نیاز برای هضم غذا، برای هر کیلو اضافه وزن، حدود 7000 کالری مورد نیاز است، پس دریافت فقط 50-100 کالری اضافه در روز 5-5/2 کیلو اضافه وزن در هر سال را ایجاد می کند. نتیجه اینکه یک عدم تعادل جرئی بین دریافت و مصرف انرژی سبب افزایش وزن می شود و مهم اینکه اغلب کودکان آهسته چاق میشوند؛ اما، در طول سالها چاقی آنها باقی میماند (50).
در تعداد کمی از موارد، چاقی در دوران کودکی به دلیل کمبود هورمون رشد یا اثرات جانبی ناشی از داروها (به عنوان مثال استروئید) است (44). نشانه هایی وجود دارد که بخشی از اضافه وزن ممکن است به علت تغییر در مصرف انرژی زمان استراحت باشد که ناشی از یک تغییر هورمونی محیطی است برای مثال هورمون رشد ناکافی جایگزینی هورمون رشد در بزرگسالان می شود که می تواند منجر به تغییرات زیادی در مصرف انرژی در حالت استراحت شود. هیپرانسولینمی[2] نیز ممکن است پس از صرف غذا منجر به افزایش وزن بیش از حد شود. شاخص قند خون در یک رژیم غذایی می تواند از طریق اثر بر ترشح انسولین، مصرف انرژی در حال استراحت را تحت تاثیر قرار دهد که این یک قضاوت کلی است اما سند محکمی است؛ زیرا، می تواند توضیح دهد چگونه شیوع چاقی می تواند بدون افزایش همزمان در کالری افزایش یابد (51).
عوامل روانی از جمله عوامل استرسزا که باعث غذا خوردن احساسی، زورگویی، ابتلا به غفلت و بد رفتاری می شود و یا زندگی کردن در وضعیتی که در آن ثبات، حدود، نظم و نظارت وجود ندارد به چاقی کودکان کمک می کند. خوردن بیش از اندازه مواد غذایی به راحتی و در حالت عادی جذب نمی شود، کودکان پریشان بیشتر در معرض ابتلا به پرخوری یا خوردن هیجانی هستند. نمونههایی از عوامل استرسزا که معمولا به پرخوری منجر می شود، شامل، جدایی والدین (طلاق)، قلدری، بد رفتاری فیزیکی و روانی یا سوء استفاده و زندگی در پرورشگاه و تغییر دادن مکرر پرستاران است. این چالش می تواند یک کودک یا نوجوان را برای استفاده از مواد غذایی به عنوان یک مکانیسم مقابلهای مستعد کند. استرس مزمن نیز می تواند ترکیبی از عادات خواب نامناسب، خستگی و بی میلی به شرکت در فعالیت بدنی منظم در مدرسه و خانه باشد. خواب ناکافی عامل خطر شناخته شده برای چاقی است. استرس می تواند اثرات منفی بر سیستم ایمنی بدن، افزایش خطر ابتلا به عفونتهای ویروسی دستگاه تنفسی فوقانی و مانع سازگاری به فعالیت بدنی شود. شرایط زندگی استرسزا از جمله فقر، اضطراب عمومی و افسردگی می تواند پاسخهای غدد عصبی را تحریک کنند. فعال شدن محور هیپوتالاموس – هیپوفیز و سیستم عصبی سمپاتیک ممکن است از طریق تولید بیش از حد کورتیزول منجر به چاقی شکمی، مقاومت به انسولین و سندرم متابولیک شود (52).
یکی دیگر از دلایل چاقی عدم تحرک است از آنجایی که جامعه امروزی سالهاست با شیوه ماشینی و تکنولوژی صنعتی ارتباط دارد، روز به روز مشکلات بیتحرکی، عدم فعالیت بدنی، استفاده از بازیهای کامپیوتری و نیز عادت خانوادگی خاص منجر به افزایش وزن در کودکان می شود (53). در طول چند دهه گذشته، کودکان به طور پیشرونده به افراد کم تحرک تبدیل شده اند. این تغییر در شیوه زندگی با افزایش قابل توجه در چاقی همراه است، به طوریکه 17 درصد از کودکان بین سنین 2 تا 19 سال چاق محسوب میشوند (33). تاثیر کاهش سطح فعالیت بدنی در افزایش چاقی و اضافه وزن در کودکان و نوجوانان به مراتب بیشتر از عوامل تغییرات عادات غذایی است (54). عادتهای بیتحرک، مانند تماشای تلویزیون و انجام بازیهای ویدئویی، به کاهش هزینه های گرمایی روزانه کمک می کند. زمانی که کودکان یک برنامه تلویزیونی خاص را تماشا می کنند، کاهش قابل توجهی در میزان متابولیسم زمان استراحت مشاهده می شود. میزان کودکانی که روزانه کمتر از یک ساعت تلویزیون تماشا می کنند و چاق هستند 10% است. در حالیکه اگر به مدت 3، 4 یا 5 ساعت یا بیشتر در روز تلویزیون تماشا کنند، میزان شیوع چاقی به ترتیب 25، 27 و 35 درصد میرسد. از آنجایی که کودکان اغلب در مقابل تلویزیون غذا میخوردند و بخش بزرگی از تبلیغات تلویزیونی مواد غذایی است که سرشار از کالری است و مغذی نیست چاقی افزایش بیشتری مییابد. از سوی دیگر افزایش سطح فعالیت بدنی یک هدف مرتبط با کاهش در مصرف مواد غذایی است. فعالیت بدنی نیز منجر به توجه فرد برای انتخاب مواد غذایی کم انرژی می شود (37).
[1] Resting Metabolic Rate
[2] hyperinsulinemia