اکنون با تحلیل مناسب جواب سوالات فوق میتوان به وجود یک عارضه در کیفیت محصول ارائه شده پی برد.
دسته بندی دیگری که در بحث عارضهیابی زنجیره تامین قابل توجه است، دو اصطلاح عارضهیابی خروجی محور در مقابل عارضهیابی ساختارمحور است. در عارضهیابی خروجی محور سعی بر آن است تا عملکرد زنجیره تامین را در حوزههای گوناگون نظیر «چابکی در تحویل» بررسی نمود. حال آنکه در عارضهیابی ساختارمحور صرف نظر از چگونگی عملکرد و خروجی سازمان، به دنبال بررسی عارضههایی میباشیم که در ساختار زنجیره تامین وجود دارد (که حتی ممکن است تاثیری مستقیم بر عملکرد و خروجی سازمان در حوزههای مورد بررسی نداشته باشد). به عنوان نمونه برای روشن شدن تفاوت بین دو رویکرد مذکور، سازمان را در حکم یک انسان بیمار در نظر میگیریم که برای چک آپ به پزشک مراجعه کرده است. پزشک دو رویکرد برای بررسی سلامتی و نقاط بیماری فرد مذکور در اختیار دارد. در رویکرد خروجی محور ابتدا پزشک فعالیتهای مهم و اساسی بیمار را از او میپرسد. فرض کنیم بیمار بسیار پیاده روی انجام میدهد. بنابراین پزشک از بیمار میخواهد تا نزد او چندین ساعت پیاده روی کند تا سپس او ویژگیهایی نظیر میزان تپش قلب، میزان تعرق بدن، دم و بازدم و سایر ویژگیها را چک نماید تا اگر بر عملکرد او (در این مثال پیاده روی) تاثیرگذاری منفی دارد، به عنوان سرنخ در عارضهیابی مورد استفاده قرار دهد (ابراهیم زاده پیله ورد، ۱۳۹۲).
در رویکرد ساختارمحور، پزشک صرف نظر از اینکه فعالیتهای اصلی بیمار چگونه هستند، یک چک لیست از ویژگیهای گوناگون و همچنین میزان نُرم آن ویژگیها در اختیار دارد. به عنوان مثال ضربان قلب چگونه باید باشد؟ و یا اینکه قطر قرنیه چشم چند بایستی باشد؟ و یا سایر موارد. در نتیجه با اندازهگیری ویژگیهای مذکور در بیمار و مقایسهی آنها با مقدار نُرم، به عارضهها و موارد نگران کننده در بیمار دسترسی پیدا میکند.
توجه به این نکته ضروری است که در رویکرد خروجی محور، ممکن است برخی عوارض و نقطههای بیماری، پیدا نشوند. چرا که تمرکز بر روی مواردی است که بر عملکرد و خروجی سازمان تاثیر گذار میباشند. حال آنکه در رویکرد ساختارمحور ممکن است علی رغم اینکه تمامی ویژگیها در سطح نُرمال و طبیعی خود قرار دارند، عملکرد و خروجی سازمان، دارای مشکلات گوناگون باشد. به عنوان نمونه ممکن است فردی از نظر ویژگیهای گوناگون مثل فشار خون و چربی خون در شرایط نرمال باشد، اما نتواند مدت زمان زیادی پیادهروی کند! و بر عکس، فردی باشد که بسیار خوب پیاده روی میکند، ولی قرنیهی چشم غیر نرمالی داشته باشد که ممکن است برای وی خطر آفرین شود.
در نتیجه به نظر میرسد به منظور اجرای اصولی یک عارضهیابی کامل در زنجیره تامین، بتوان از ترکیب دو رویکرد ساختارمحور و خروجی محور استفاده کرد. از جمله روشهای عارضهیابی خروجی محور میتوان به رویکرد جستجوی سریع و روش فوگین اشاره کرد. همچنین روشهای عارضهیابی نظیر MMOG/LE و یا لامبرت را میتوان جزء روشهای ساختارمحور به حساب آورد.
سادگی مدل یکی از معیارهای قدرتمند آن است، ولی اگر درک صحیحی از چیزهایی که باید ساده شود و چگونگی ساده کردن وجود نداشته باشد، این کار میتواند حتی زیان آور نیز باشد (دیبونو[۶۳]، ۱۹۹۸). در حالت کلی در هنگام انتخاب یک متد عارضهیابی بایستی به موارد گوناگونی توجه کرد، مواردی نظیر:
نوع متد عارضهیابی از منظر کمی یا کیفی بودن
نوع متد عارضهیابی از منظر خروجی محور یا ساختار محور بودن
میزان ریز شدن و جزئی نگر بودن متد عارضهیابی
هزینهی پیاده سازی متد و اجرای عارضهیابی
آیا امکان مقایسه با پیشگامان میسر است یا خیر؟
مدت زمان اجرای عارضهیابی به کمک متد موردنظر
میزان مهارت موردنیاز برای تیم عارضهیابی در جهت بکارگیری متد موردنظر
میزان انطباق مدل و متد عارضهیابی با ساختار، فرآیندها و ویژگیهای سازمان مورد بررسی
آیا متد عارضهیابی امکان اولویت دهی به عارضهها را فراهم میکند؟
میزان تخصصی بودن آن متد برای سازمان مورد بررسی
در ادامهی این بخش چند روش پرکاربرد از عارضهیابی زنجیره تامین را معرفی خواهیم نمود.
روش جستجوی سریع
جستجوی سریع[۶۴] (QS) یک متدولوژی عارضهیابی مخصوص عملیات زنجیره تامین است که توسط ناییم[۶۵] و همکاران در دانشگاه کاردیف[۶۶] انگلستان توسعه داده شده است. این روش قادر است شرکت را از مسیری که باید طی کند و بهبودهایی که باید در زنجیره تامین خود ایجاد کند، آگاه سازد. گامهای متدولوژی QS بر مبنای رویهی UDSO طی میشود و این ابزار عارضهیابی به ارائه پیشنهادات در خصوص سادهسازی و بهینهسازی فرآیندهای کسب و کار زنجیره تامین میپردازد. به طور خلاصه رویه UDSO را که به منظور سادهسازی و درک صحیح از چیزی که باید ساده شود بکار گرفته میشود، میتوان به صورت زیر بیان نمود (واتسون[۶۷]، ۱۹۹۴):
درک[۶۸] (U): در این قسمت تعریف مساله، حدود سیستم و مقیاسهایی برای سنجش عملکرد آن بیان میشود. در یک فرآیند کسب وکار برای تعریف مقیاسها جهت سنجش عملکرد سیستم لازم است نیازمندیهای مشتری برحسب سطح خدمت، کیفیت، هزینههای کل و زمان سیکل کل تعیین شده و به شاخصهای عملکرد تبدیل شوند.
مستندسازی[۶۹] (D): مدل کردن عملیاتهای موجود به یکی از روشهای نوشتاری، شفاهی، نموداری، ریاضی، نرم افزاری و یا ترکیبی از آنها صورت میگیرد. این کار باید قبل از اجرای هر راه حلی انجام شده تا از روی آن تجزیه و تحلیل سود و زیان انجام گیرد. این مدلها محکهایی را تعریف میکنند که از روی آنها راه حلها قضاوت میشوند.
ساده سازی[۷۰] (S): به کارگرفتن مقیاسها و مدلهای توسعه داده شده به منظور حذف ضایعات در هر شکلی که باشد، مثل ضایعات زمان، ضایعات مواد، ضایعات اطلاعات و ضایعات ظرفیت. این رویکرد برای جستجو به منظور یافتن فرصتهایی برای ایجاد سطح مشترک یکپارچه در طول مرز بخشهای مختلف زنجیرهی تامین است.
بهینهسازی[۷۱] (O): وقتی فرآیندها شناسایی و تثبیت شدند، آنگاه روشهای کنترل (با استفاده از فناوری ارتباطات و اطلاعات) به کار گرفته می شوند تا از سازگاری، پایایی و وضوح آنها اطمینان حاصل شود.
از ویژگیهای مهم این متدولوژی میتوان به کارایی، زمان اجرای بسیار سریع و همچنین امکان ایجاد تحلیلهای علت و معلول برای شناسایی علل عارضههای یافت شده، اشاره نمود. به طور متوسط هر پروژهی QS نزدیک به ۲۵ نفر ساعت زمان خواهد برد و پیشنهاد میگردد پروژهی QS به شکل تیمی و در قالب تیم چهار نفره به همراه یک نماینده از کسب و کار، مورد تحلیل و اجرا قرار گیرد (چیلدرهوس و تویل[۷۲]، ۲۰۱۱).
فازهای اصلی اجرای متدولوژی QS به همراه فعالیتهای مهم هر فاز و مدت زمان تخمین زده شده برای اجرای آنها در شکل ۲‑۵ نشان داده شده است.
شکل ۲‑۵: فازهای اصلی اجرای متدولوژی Quick Scan
پیش از اجرای ۴ فاز اصلی، دو قدم شناسایی زنجیره تامین مناسب و جلب حمایت و تاییدیهی حامی تجاری صورت میگیرد. از طرفی جلب حمایت حامی تجاری میتواند تخصیص منابع برای انجام کار را توجیه نموده و همچنین به تعیین حیطه متدلوژی کمک کند. در ادامه ۴ فاز اصلی متدولوژی QS یعنی ارائهی اولیه، جمعآوری دادهها، تحلیل دادهها و ارائهی بازخوردها توضیح داده میشود.
ارائه اولیه:
در این فاز به توضیح متدولوژی QS برای همهی افراد درگیر در پروژه پرداخته میشود. یکسری محصولات به عنوان نمونه برای اجرای تحلیلهای عمیقتر انتخاب شده و برنامهی مصاحبهها و همچنین تخصیص پرسشنامهها برای پرسنل مناسب صورت میگیرد.
اجرای QS با استفاده از چهار تکنیک جمعآوری دادهها:
متد عارضهیابی QS به جهت ارتقای اعتبار اطلاعات کسب شده، از ۴ نوع داده که عبارتند از پرسشنامههای کیفی، نقشههای فرآیندی، مصاحبههای ساختاریافته و دادههای کمی بایگانی شده، استفاده میکند. طی اجرای QS، یازده پرسشنامهی کیفی کامل میشود. همچنین در دومین شکل دادههای مورد استفاده، نقشهی فرآیندهای زنجیره تامین ترسیم میگردد تا درک دقیقی از جریان مواد و اطلاعات برای هر زنجیرهی ارزش حاصل شود. سومین نوع از دادههایی که طی QS جمعآوری میشوند، به وسیلهی مصاحبههای ساختاریافتهای است که با گروههای گوناگون از مدیریت سطوح ارشد و میانی انجام میگیرد. آخرین نوع از دادههای موردنیاز نیز دادههای ذخیره شده در سازمان میباشد. این دادههای بایگانی شده را میتوان در ۴ دسته تقسیم بندی نمود؛ ۱) دادههای مرتبط با تامین مواد و محصولات از تامین کنندگان، ۲) دادههای مرتبط با فرآیندهای دارای ارزش افزوده که سازمان بر روی مواد اولیه اجرا میکند، ۳) دادههای مرتبط با تحویل محصولات و برطرف کردن تقاضا، ۴) دادههای مرتبط با کنترل و برنامهریزی سه دستهی فوق. در همین راستا دادهها و اطلاعات موردنیاز در هریک از حوزههای فوق مشابه جدول ۲‑۴ استخراج میشوند.
جدول ۲‑۴: اطلاعات کمی موردنیاز از پایگاههای داده در متد Quick Scan
منابع دادهای | دادههای اولیه که طی Quick Scan جمعآوری میشوند | |
تامین مواد از تامین کننده | سنجش عملکرد تامین کنندگان، برنامههای زمان بندی، صورت حسابها، لغو قراردادها، صورت مواد، پیش بینیها، رسیدها، گزارشهای کیفیت تامین کننده، MRP، مدت زمان تحویل و گزارش انبارها. |
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید. |