ریشه های تحولی طرحواره های ناسازگار اولیه
یانگ (1994 به نقل از شهامت و همکاران1389) منشأ طرحواره های ناسازگار اولیه را در سه عامل می بیند:
1.نیازهای هیجانی اساسی که این نیازها شامل پنج حیطه: الف) دل بستگی ایمن به دیگران که شامل احساس امنیت ، ثبات ، و پذیرش است.ب) خودمختاری، رقابت و احساس هویت،ج) آزادی بیان نیازها و هیجانات، د) خودانگیخته بودن و )محدودیت های معقول و خودکنترلی.
- تجارب اولیه زندگی( ناکامی در ارضای نیازهای اولیه، ارضای بیش ازحد و همانندسازی با رفتار نادرست والدین).
3.مزاج هیجانی کودک( مجموعه ویژگی های خلقی کودک که ذاتی هستند و متمایز کننده شخصیت اولیه کودک می باشد).
در ادامه بطور مختصر هر یک از این سه عامل را توضیح می دهیم.
1-1-4-2. نیازهای هیجانی اساسی
یانگ(1999به نقل از تیم، 2010) بیان کرد دلبستگی ایمن به دیگران، خود تنظیمی ، آزادی در بیان نیازها و هیجان های سالم ، خودانگیختگی ، محدودیت های واقع بینانه و خویشتن داری؛نیازها و هدف های اولیه ای می باشند که کودک به منظور دستیابی به یک رشد سالم باید به آنها دست یابد(تیم،2010).
زمانی که مراقبان دستیابی یه یک یا بیشتر از این ا هداف را دشوار سازند طرحوارههای ناسازگار اولیه رشد مییابند یا به بیانی دیگر طرحوارههای ناسازگار اولیه به دلیل ارضا نشدن نیازهای هیجانی اساسی به وجود میآیند(وانگ و همکاران،2010؛به نقل از تیم[1] ، 2010). این نیاز های اساسی عبارتند از:
1-دل بستگی ایمن به دیگران ( شامل نیاز به امنیت ، ثبات ، محبت و پذیرش) .
2-خودتنظیمی، کفایت، هویت .
3-آزادی در بیان نیازها و هیجانهای سالم .
4-خودانگیختگی و تفریح .
5-محدودیتهای واقع بینانه و خویشتن داری.
یانگ معتقد است که این نیازها جهان شمول هستند . همه انسانها ، این نیازها را دارند ، اگرچه شدت این نیازها در بعضی افراد بیشتر است . فردی که از سلامت روان برخوردار است ، می تواند این نیازهای هیجانی اساسی را به طور سازگارانهای ارضاء کند(یانگ، 1392).
2-1-4-2. تجارب اولیه زندگی
چهار دسته از تجارب اولیه زندگی روند اکتساب طرحوارهها را تسریع می کند . اولین دسته از این تجارب ، ناکامی ناخوشایند نیازها است. این حالت وقتی اتفاق میافتد که کودک تجارب خوشایندی را تجربه نکند. طرحوارههایی مانند محرومیت هیجانی و رهاشدگی به دلیل نقص در محیط اولیه به وجود میآیند. در محیط زندگی چنین کودکی ، ثبات ،درک شدن یا عشق وجود ندارد.
نوع دوم تجارب اولیه زندگی که طرحواره ها را به وجود می آورند ، آسیب دیدن و قربانی شدن هستند . در چنین وضعیتی ، کودک آسیب می بیند یا قربانی می شود و طرحوارههایی مثل بی اعتمادی / بدرفتاری ، نقص/ شرم یا آسیب پذیری نسبت به ضرر در ذهن او شکل میگیرد.
در نوع سوم تجارب ، مساله این است که کودک، چیزهای خوب را زیاد تجربه می کند. والدین جهت رفاه و آسایش کودک ، همه کار می کنند، در حالیکه برای رشد سالم کودک تامین رفاه و راحتی در حد متعادل لازم است در اثر این گونه تجارب در ذهن کودکان طرحوارههایی نظیر وابستگی / بی کفایتی یا استحقاق / بزرگ منشی به وجود میآید.
نوع چهارم تجارب زندگی که باعث شکل گیری طرحواره ها می شود؛ درونی سازی اتنخابی یا همانندسازی با افراد مهم زندگی است . کودک به طور انتخابی با افکار، احساسات، تجارب و رفتارهای والدین خود همانندسازی کرده و آنها را درونی سازی می کند(یانگ و همکاران، 1392).
3-1-4-2. خلق و خوی هیجانی
علاوه بر محیط زندگی اولیه، عوامل دیگری نیز در شکل گیری طرحواره ها نقش بازی می کنند که در این میان خلق و خوی هیجانی کودک از اهمیت بسزایی برخوردار است . طبق گفتهی یانگ خلق وخوی کودک نقش مهمی در رشد طرحوارهها دارد چون در نهایت خلق و خوی کودک است که اورا در معرض فرزندپروری نادرست قرار میدهد و به این طریق زمینه را برای رشد طرحواره های ناسازگار فراهم می کند(یانگ و همکاران،1392).
[1] Timm
لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه: