– از خود بیگانگی اجتماعی
دورکیم معتقد بود زندگی بدون وجود الزامهای اخلاقی یا ضرورتهای اجتماعی تحملناپذیر میشود و در نهایت نیز به شکلگیری پدیده آنومی یعنی نوعی احساس بیهنجاری می انجامد که اغلب مقدمهای برای بروز کجروی و نزاع است (حسین زاده و همکاران،1390: 35). نابرابریهای بیرونی میتواند اشکال بسیار متنوعی به خود بگیرد ضمن آنکه این نوع از نابرابری دارای پیامدهای ثانویه نیز هست اول از همه اینکه منبع اصلی تعارضات قومی و فرهنگی را تشکیل میدهد که در صورت فراهم بودن شرایط میتواند به آسانی تبدیل به خشونتهای سیاسی و خشونتهای انتشاری از قبیل آدم کشی و قتل، دزدی و چپاول شود. به علاوه تضادهای قومی و اجتماعی نیز میتواند به صورت مانعی جدی بر سر راه وفاق جامعهای و تشکیل اجتماع جامعهای عمل کند و جامعه را به سوی یک جامعهی قطعهای خشونت زا سوق دهد. این وضعیت موجد بیسازمانی اجتماعی میشود علت ریشهای بیسازمانی اجتماعی به طور کلی تغییرات اجتماعی است همین که تغییرات روی میدهد هماهنگی بخشهای نظام اجتماعی مختل میشود علت آشکار تحقیق آنومی نیز به نظر دورکیم تحول شتابان اقتصادی است؛ زیرا این تحولات نوعی بحران را در نظام ارزشی و هنجاری جامعه به دنبال آورد (سلیمی و داوری،1380: 430-429). اریک فروم در تعریف از خود بیگانگی میگوید حالتی است که فرد از خود بیگانه خود را مرکز عالم بهحساب نمیآورد خالق اعمال خود نیست، بلکه اعمال و نتایج آن حاکم بر وی هستند از آن اطاعت میکند و یا حتی آن را ستایش میکند. مارکس نیز مفهوم از خود بیگانگی را از هگل و فوئرباخ گرفت و آن را به معنای وسیعتری به کاربرد. بنا بر تعریف وی بیگانگی حالت کسی است که بر اثر اوضاعواحوال گرداگردش، اوضاع مذهبی، اقتصادی، سیاسی دیگر از خود اختیاری ندارد تا جایی که با او چون شیء رفتار میشود و او بردهی اشیاء خاصه بردهی پول میگردد و در حقیقت بودن را فدای داشتن میکند. در سیستم مارکس از خود بیگانگی به دو وضعیتی گفته میشود که کردار شخص به صورت قدرت بیگانهای درمیآید و به جای این که در ارادهی او باشد مخالف و مسلط بر وی میشود. بیگانگی نزد دورکیم که مترادف با کلمه آنومی دانسته شده است به نوعی حالت فکری اطلاق میشود که فرد در آن به واسطه اختلالات اجتماعی به نوعی سردرگمی در انتخاب هنجارها، تبعیت از قواعد رفتاری و احساس فتور و پوچی دچار است. دورکیم به انتقال جامعه از حالت انسجام مکانیکی نه انسجام ارگانیکی اشاره دارد و آثار آن را به صورت بروز بیهنجاری و اختلال و نابسامانی در روابط و قواعد و ارزشهای اجتماعی بررسی میکند. در نظر میچل موضوعات بیگانگی متعددند: بیگانگی از خود، بیگانگی از دیگران، بیگانگی از جامعه و نهادهای وابسته اجتماعی همچون سیاست، خانواده، دین و غیره. از طرفی دیگر اشکال بیگانگی نیز متعدد و متنوع است: احساس ناتوانی و فتور، احساس بی معنائی و پوچی، احساس تنهائی و انزوا، احساس تنفر و بیزاری، احساس بیهنجاری در چند اصل و زمینه نظر جامعه شناسان در باب بیگانگی مشترک است.
لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه:
بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر گرایش به نزاعهای خیابانی در شهرستان بندرعباس