افراد مبتلا به پرخوری عصبی در ارزیابی خود بر شکل یا وزن بدن بیش از حد تاکید میکنند، و این عوامل معمولاً در تعیین عزت نفس فوق العاده مهم هستند. افراد مبتلا به این اختلال از نظر ترس از افزایش وزن، میل به کاهش دادن وزن، و سطح نارضایتی از بدنشان، خیلی شبیه به افراد مبتلا به بی اشتهایی عصبی هستند. با این حال در صورتی که این اختلال فقط هنگام دورههای بی اشتهایی عصبی روی دهد، تشخیص پرخوری عصبی نباید داده شود(سید محمدی،1393).
افراد مبتلا به پرخوری معمولا در دامنه وزن عادی یا اضافه وزن قرار دارند. این اختلال در افراد چاق روی میدهد اما نادر است. افراد مبتلا به پرخوری عصبی مابین پرخوری ها معمولا مصرف کلی کالری خود را محدود کرده و ترجیحا غذاهای کم کالری را انتخاب میکنند و در عین حال از غذاهایی که تصور میکنند چاق کننده هستند یا احتمالا پر خوری را راه میاندازند اجتناب میورزند(سید محمدی،1393).
پرخوری عصبی معمولا در نوجوانی یا اوایل بزرگسالی شروع میشود. پرخوری اغلب هنگام دوره رژیم گرفتن یا کاهش وزن یا بعد از آن شروع میشود. تجربه کردن رویدادهای زندگی استرس زای متعدد نیز میتواند شروع پرخوری عصبی را تسریع کند. نگرانیها در مورد وزن، عزت نفس پایین، نشانه های افسردگی، اختلال اضطراب اجتماعی، اختلال اضطراب مفرط کودکی با خطر بیشتر برای ایجاد پرخوری عصبی ارتباط دارند(سید محمدی،1393).
همچنین درونی کردن آرمان بدن لاغر، خطر ایجاد نگرانی ها در مورد وزن را افزایش میدهد که این به نوبه خود خطر ایجاد نگرانیها در مورد وزن را افزایش میدهد که این به نوبه خود خطر ایجاد پرخوری عصبی را بیشتر میکند. افرادی که در کودکی مورد بهره کشی جنسی یا جسمی قرار گرفته اند بیشتر در معرض خطر مبتلا شدن به پرخوری عصبی قرار دارند.
چاقی کودکی و بلوغ زودرس خطر پرخوری عصبی را افزایش میدهند. امکان دارد که انتقال خانوادگی پرخوری عصبی و آسیب پذیری ژنتیکی در برابر این اختلال وجود داشته باشد(سید محمدی،1393).
سبب شناسی
از نظر روانشناختی بیماران مبتلا به پراشتهایی روانی مثل بیماران مبتلا به بی اشتهایی روانی در ارتباط با تقاضاهای نوجوانی دچار اشکالاتی هستند. اما بیماران مبتلا به پراشتهایی روانی خشمگین تر و تکانشی تر از مبتلایان به بی اشتهایی روانی هستند. الکلیسم، دزدی از فروشگاهها و و بی ثباتی هیجانی با پراشتهایی روانی رابطه دارد. بیماران مبتلا به پراشتهایی روانی غذا خوردن کنترل نشده خود را بیشتر خود ناهمخوان میدانند تا مبتلایان به بی اشتهایی روانی، به همین دلیل هم آسانتر به جستجوی کمک روی میآورند(سادوک و سادوک، 2003).
بیماران مبتلا به پرخوری روانی فاقد کنترل سوپر ایگو و قدرت ایگو در مقایسه با همتاهای مبتلا به بی اشتهایی روانی هستند. مشکل بیماران مبتلا به پرخوری روانی در کنترل تکانههای خود غالبا در وابستگی به مواد و روابط جنسی خود ویرانگر، علاوه بر پرخوری و اقدام به پاکسازی که شاخصهای اختلال هستند تظاهر میکند. بسیاری از مبتلایان به پرخوری روانی سابقه مشکلاتی در جدا شدن از مراقبین خود دارند که با فقدان شیء انتقالی در دوران کودکی آنها تجلی میکند(سادوک و سادوک، 2003).
بعضی از متخصصین متوجه شده اند که مبتلایان به پراشتهایی روانی از بدن خود به عنوان شیء انتقالی استفاده میکنند. تلاش برای گسستن از مادر نماد در دوگانگی نسبت به غذا ابراز میشود؛ خوردن ممکن است معرف میل به درآمیختن با مراقب، و بالا آوردن تظاهر ناخودآگاه میل به جدایی باشد(سادوک و سادوک، 2003).
6-2-2- اختلال پرخوری:
ویژگی اصلی اختلال پرخوری دوره های مکرر پرخوری است که باید به طور متوسط حداقل یک بار در هفته به مدت سه ماه روی دهند. دوره پرخوری به صورت خوردن در مدت زمان مجزا با مقدار غذایی که قطعا بیشتر از آن است که اغلب افراد در مدت زمان مشابه و تحت شرایط مشابه میخورند. موقعیتی که پرخوری در آن روی میدهد ممکن است برآورد متخصص بالینی را از اینکه آیا مصرف غذا بیش از حد است یا نه تحت تاثیر قرار دهد. برای مثال مقدر غذایی که ممکن است برای یک وعده غذای معمول بیش از حد به حساب آید، امکان دارددر طول جشن یا تعطیلی عادی محسوب شود. مدت زمان مجزا به مدت محدود معمولا کمتر از دو ساعت اشاره دارد(سید محمدی،1393).
لزومی ندارد که دوره تکی پرخوری به یک موقعیت محدود شود؛ برای مثال امکان دارد فردی در رستوران پرخوری کند و بعد وقتی به خانه بر می گردد به خوردن ادامه دهد. خوراک مختصر مداوم با مقدار غذای کم در طول روز پرخوری محسوب نخواهد شد. وقوع مصرف غذای بیش از حد باید با احساس نداشتن کنترل همراه باشد تا دوره پرخوری محسوب شود. شاخص نداشتن کنترل ناتوانی در خودداری از غذا یا متوقف کردن خوردن پس از شروع آن است(سید محمدی،1393).
اختلال در کنترل مرتبط با خوردن ممکن است مطلق نباشد؛ برای مثال امکان دارد فرد در هنگامی که تلفن حرف میزند به پرخوری ادامه دهد اما هنگامی که دوست یا همسرش وارد اتاق میشود خوردن را متوقف کند. برخی افراد میگویند که دوره های پرخوری آنها دیگر با احساس نداشتن کنترل مشخص نمی شود بلکه با الگوی کلی تر خوردن کنترل نشده مشخص میشود. در صورتی که افراد بگویند از تلاش برای کنترل کردن خودشان دست کشیده اند، در این صورت باید وجود نداشتن کنترل در نظر گرفته شود. در برخی موارد، پرخوری می تواند برنامه ریزی شده نیز باشد(سید محمدی،1393).
نوع غذایی که هنگام پرخوری مصرف می شود در بین افراد و فردی خاص تفاوت دارد. به نظر میرسد که پرخوری بیشتر با نابهنجاری در مقدار غذایی که مصرف میشود مشخص میشود تا با اشتیاق برای غذایی بخصوص. با این حال افراد هنگام پر خوریها گرایش دارند غذاهایی را بخورند که در غیر این صورت از آنها اجتناب میکردند(سید محمدی،1393).
پرخوری باید با ناراحتی محسوس و حداقل سه ویژگی زیر مشخص شود: خوردن خیلی سریعتر از معمول، خوردن تا وقتی که فرد احساس کند به طور ناراحت کننده ای سیر است؛ خوردن مقادیر زیاد غذا هنگامی که فرد احساس نمیکند از لحاظ جسمانی گرسنه است؛ خوردن در تنهایی به علت احساس شرمندگی از اینکه فرد چقدر غذا میخورد؛ و احساس انزجار از خویش، افسردگی یا احساس گناه زیاد پس از آن. افراد مبتلا به اختلال پرخوری معمولا از مشکلات خوردن خود شرمنده هستند و سعی میکنند نشانههای خود را مخفی نگه دارند. پرخوری معمولا تا حد امکان مخفیانه صورت میگیرد. رایج ترین پیشایند پرخوری عاطفه منفی است(سید محمدی،1393).
لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه: